هر شب میگم امشب ماهک که بخوابه میشینم برنامه های خودم رو سر و سامون میدم و کارهایی که دوست دارم و در طول روز نمیرسم انجام بدم رو انجام میدم اما...
ماهک اونقدر مقاومت میکنه برای خوابیدن. اینقدر طول می کشه تا بخوابه که دیگه ظرفیت نخوابیدنم تموم میشه و توان بیدار نشستن ندارم. اینقدر طول می کشه تا بخوابه که مغزم دکمه off رو میزنه و کرکره رو میده پایین
اگر هم قبل از خوابوندنش بشینم ببافم یا برنامه ریزی هامو انجام بدم کلا نمیخوابه
کاش کمتر مقاومت میکرد برای خوابیدن. کاش شبها نُه میخوابید. اما هر بار خواستم زود بخوابونمش حتی اگر در طول روز نخوابیده بود؛ تهش به جیغ و دادهای من ختم میشد که از قبلِ ده تلاش میکردم و ماهک تا یازده و نیم همچنان بیدار بود. اینطوری شد که از خیر زود خوابیدنش گذشتم. کم بخوابه؛ دیر بخوابه؛ وزنش کم باشه؛ رشدش کم باشه؛ بهتر از اینه که شبها با دعوا بخوابه
یکشنبه ١٧ آذر ٧:٤٩
با صدای "مامان بگَل" گفتنش بیدار میشم. ساعت ٤:٣٠ صبحِ. می برمش رو تخت خودمون و میزارم روی تنم تا با هم بخوابیم. عاشق این مدل خوابیدنمون هستم اگرچه گاهی به قفسه سینه و معده ام فشار میاد. خوابش نمی بره. آب میخواد. بعد از اون باز دوتایی تلاش می کنیم بخوابیم اما احتمال میدم گرسنه باشه که این موقع صبح بیدار شده.
ادامه مطلب ...+ از بس بهم ریخته بودم وسواس فکری فرصت رو غنیمت دانست و بلایی به روزم آورد که به سرم زده بود کل شبکه های اجتماعی رو حذف کنم و در اینجا رو هم تخته کنم. دست به دامن ویتامین D و b1 300 شده ام. حالا بهترم. ولی همچنان قدرت نوشتن ندارم.
به دعایی که از قلبهای پاکتان برمی خیزد ایمان دارم. اگر به یاد داشتید من را در دعاهایتان یاد کنید.
+ دیروز اومدم تو خونه وسایل رو بزارم و برگردم ماه اک رو بیارم داخل. برگشتم می بینم ماهک با کفشای بیرونش کفش من رو پوشیده. منم حساسسسسسسس :)) برگشتم بهش گفتم تو روحت و کفش رو از پاش درآوردم. ننگ بر وسواس. بعد از ظهر یک ربع راه میرفت و بی وقفه میگفت " تو روچت" :)) میگم اینو کی گفته؟ میگه "مامان شعر خونده" :))) راضی ام ازش. یعنی هیچ کس نمیتونست تشخیص بده منظورش چیه جز خودم
شده یک وقت هایی هم گیج باشم و تمرکزی روی حرکت ها نداشته باشم و حتی یادم نیاد حرکت بعدی چی بود؟! درست مثل یکشنبه که کمی سرماخورده بودم و از بدن درد و گرما رو ی فرم نبودم. شده یک وقت هایی هم دیر برسم یا اصلا حال روحی ام خوب نباشه و فقط حرکت ها رو انجام بدم به امید بهتر شدن اما به جرات می توانم بگویم یک ساعت باشگاه جز زندگی ام حساب نمی شود. تمام آن یک ساعت را توی بهشتی زندگی می کنم که فقط من هستم و خودم و عشقی که تو دل و چشمام موج می زند نسبت به خانم خوش هیکل مهربونی که حرکت ها رو به درست ترین حالت ممکن انجام میدهد و می شود گفت جز کارهایی است که وقتی انجامش می دهم بهترینِ خودم هستم و عاشقترین آدم روی زمین می شوم نسبت به خودِ بهترینم در آن لحظه. وقتی گرم می کنیم؛ آنقدر در حرکت ها خوب خم و راست می شوم و محکم مارش می زنم که دلم می خواهد دوتا شوم تا بتوانم خودم را اندازه تمام سالهایی که دوست نداشتم بغل کنم و ببوسم و در آغوش خودم به خواب بروم.
بعد از دو سه هفته ای که سرگردان بودم و قلم ام از من سرگردان تر؛ حالا بعد از یک حمام دلچسب، با موهای خیس و تمیز یک گوشه روی مبل پاهایم را در دلم جمع کرده ام؛ صدای موزیک فضای خانه را پر کرده و ماه اک روبرویم مشغول بازی است و هر بار صدای ظریف و کارتونی اش به گوش میرسد که با عروسک هایش حرف میزند و من با یک حال خوش وصف ناپذیر مشغول نوشتن هستم.
این روزهای در خنکای صبح زندگی را با تمام وجود نفس می کشم. عصرها موقع بازیهای پر سر و صدای من و ماه اک است. موقع جیغ زدن ها و قهقه هایمان و شبها وقت میوه خوردن های "سه تایی" (به قول ماه اک). هنوز هم غروب های پاییز دپرسم می کند اما این چند روز که وقت غروب ذهنم درگیر انجام کارهای فیزیکی بود و تنم مشغول انجامشان؛ تلخی غروب پاییز را حس نکردم. وقتی دستمال بدست در سکوت خانه که کوچکترین عضوش در خواب به سر میبرد؛ لکه های روی شیشه ها را پاک می کنم؛ انگار لکه های غم ناشی از غروب هم پاک می شوند و زندگی جاری میشود در وجودم. این روزها یکی از سخت ترین کارهای دنیا را با موفقیت پشت سر گذاشتم. بحرانش طی شد. حال من و دلم از این رو به آن رو شد. این روزها خوبم آنقدر که فقط زندگی می کنم و دلم برای هیچ چیز و هیچ کس تنگ نیست(دلتنگی های راه دور)
غ ز ل واره:
+ساعت ٧ شب شده. انرژی های شروع پست کم شده و دوباره بدن درد شروع شده. اما دلم نگرفته. حالش عالی نه ولی خوب است. فقط کمی خواب لازم دارد
+ ظهر با آن حال خوش مجبور شدم نوشتن را نیمه رها کنم. پست آنگونه که در دلم بود کامل نشد اما بهتر از ننوشتن بود.
+ دوباره اتاق کودک بی سرپرست شد! خدا کند انسان لایق و درستی جایگزین شود با شرایطی مطلوب برای بچه ها