هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

۷۷. متاسفانه

عاشقتم که

من میمونم پات

قلب من جاش

میدونم بات امنه

میدونی من

اینجوری بد

نفسام بهت بنده

متاسفانه دم به دیقه

این دیوونه دلتنگه

   ادامه مطلب ...

76: دل تنگم

تو ای خدای مهربان تو ای پناه بی کسان

به سنگ غم مشکن دگر

چو شیشه مینا دلم

  ادامه مطلب ...

پاشو بگو میتونم

اگه تووی سرت تو یه هدف داری

اگه یه مروارید تووی صدف داری

داد بزن بگو میتونم، آره

داد بزن بگو میتونم، میتونم

اگه نمیخوای از هدف عقب باشی

برو طرفشو اصلا نترس داشی

داد بزن بگو میتونم، آهان

آره، داد بزن بگو میتونم

اگه قدم هاش سخته

سره رات سد بسته

واسه همه همونه

پس نگیر بهونه

نگو دیره، نگو دیره

پاشو بگو میتونم

باخت معنی نداره من میبرم

 

ادامه مطلب ...

۷۴. مراقبه

۱۴ فروردین که برای اولین بار در سال جدید رفتیم پیاده روی، نتوانستم خودم را راضی کنم رو هیچکدام از سنگهای کنار نهر آب بنشینم و لذت ببرم. اما امروز روی سنگی که دفعه قبل برای اولین بار رویش نشستم، جا خوش کردم و کمی بعد کیفم را روی همان سنگ گذاشتم و روی سنگی نشستم که هم خاکی بود هم درست کنار نهر آب. کفشهایم را درآوردم. جورابهایم را داخلش گذاشتم، پایم را روی سنگهای انرژی بخش قرار دادم و اجازه دادم آب زلال نهر پاهایم را نوازش کند. پشت دستها یم را روی زانو قرار دادم، چشمانم را بستم و سکوتــــــــــــــــــ. خودم را در آغوش نور، باد، آب و زمین سپردم. آنگاه اجازه دادم نور خورشید افکار پلید و ناپاک را در ذهنم بسوزاند، باد خاکسترش را بپراکند و آب انرژی های منفی را بشوید و ببرد و زمین انرژی های پاک از دست رفته را در وجودم گسترش دهد. آنگاه غزل در آغوشم کشید و زمزمه کرد، "ما کنترل ذهن را به دست میگیریم و موفق می شویم. من ستایشت می کنم"

 

ادامه مطلب ...