هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

61. ذوق مرگی‌جات

گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود


گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست

گاهی تمام شهر گدای تو می شود…

 

ادامه مطلب ...

۶۰.فارغ شدن

زندگی گاه به سان ذره ذره مردن است 

چونانکه آرزو میکنی که همین دم آخرین نفس باشد

و گاه به سان فارغ شدن زن آبستنی است که دردهایش تمام شده

و نوزادش، نتیجه نه ماه سختی، درد و رنجش، شده تمام امید و انگیزه اش

و من آن نوزاد را امروز در آغوش به خودم میفشارم

نوازدم زنده باد

غزل


  ادامه مطلب ...

۵۹. ویوی ابدی

یکشنبه ۱۵ بهمن
روند تغییر دوز دارو باعث شده تو روزای پریود از لحاظ روانی به حال مرگ بیفتم و واقعا یه وقتا با تمام وجودم طلبش میکنم. هنوز حالم بده. ماهک مریضه. دیشب بستن چمدون رو بیخیال شدم و به ماهک رسیدگی کردم.  7 صبح جوری بیدار شدم که برام عجیب بود و به چند ثانیه نرسید که شونه هام و دستهام .... در خودم نمی بینم که بتونم تا 12 جمع و جور کنم که راه بیفتیم. 9 یواش یواش شروع میکنم به جمع کردن و میگم نشد فردا میریم. اما ساعت 11 منی که تا یک ساعت قبل دلم نمی خواست برم از فکر اینکه نتونم همین امروز برم خونه مامان صورتم خیس شده. مامان دلداریم میده که میتونی هنوز دیر نیست اما من جون ندارم بدو بدو کنم تا کارهام تمام بشه. به خونه نگاه میکنم و میگم من دو تا دست پر توان اضافه لازم دارم. ماهک میگه: "مامان دستهای من هست" مردم براش. با کمکش تنبک رو جمع میکنم  و آرزو میکنم فقط همین لحظه کمی بزرگتر بود تا کمکم کنه. 

 
ادامه مطلب ...

58. یه توضیح بدهکارم

من از صمیم قلبم ممنونم از همدلی هاتون تو پست قبل. با همه وجودم به شنیدن حرفاتون نیاز داشتم. انگشتای تک تکتون رو میبوسم برای تک تک کلمه هایی که تایپ کردید

  ادامه مطلب ...

۵۷. جهنم تمام عیار

اشکهام تمام نمی شن

کم آوردم

درد میکشم

از اعماق درون

دیگه نمیتونم اینطوری ادامه بدم

دیگه نمی خوام...

 

ادامه مطلب ...