هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

یک روز تعطیل

توی سکوت خونه خودم رو روی تخت رها می کنم و شروع می کنم به نوشتن برای همسر.برای تشکر بابت کمک به رفع موانع ذهنی که این سالها در مورد مسائل مالی توی ذهنم شکل گرفته بود. برای توضیحی که در مورد کلمه "سربار" بهم داد و گفت:"هر چقدرم من فارسی حرف بزنم باز هم کلماتی هست که شاید من جای درست استفاده اش رو ندونم. شاید تحت الفظی در ترکی کاربردش بی ادبانه نباشه و من ندونم توی فارسی توهین آمیز هست و اون لحظه نمیدونستم استفاده از این لفظ صحیح نیست"** و من چقدر ذهنم سبک شد به خاطر شنیدن حرفاش و مسائلی که در ذهنش میگذشت و دقیقا مخالف موانع ذهنی شکل گرفته من در این سالها بود. صدای جیک جیک پرنده ها و هوهوی یا کریم، ملودی این لحظه اتاق است. وصف حال خوبم در این لحظه نگفتنی است. باید دایره واژگانم رو گسترش بدم تا بتونم راحت تر بنویسم. گاهی حس و حال هایی داریم که در قالب واژه های روزمره نمی گنجند. 

  ادامه مطلب ...

شاید وقتی دیگر

قبل از این با چنین مخالفت‌هایی چقدر برآشفته می‌شدم و عکس العمل‎های تندی داشتم. اما امروز! به خودم افتخار می کنم که اندوه شنیدن نه رو به خشم تبدیل نکردم. با این حال نمی تونم منکر اندوهی بشم که در درونم شکل گرفته. اینقدر مخالفت های شبیه این ازش دیدم توی این چند سال که متاسفانه ذهنم دچار تفکر محدود در این زمینه شده و یک جورایی قبل از درخواست کردن می‌دونم که مخالفت خواهد کرد. کاش ادبیاتم اونقدر قوی بود که بتونم احساس درونم رو راحت در قالب کلمات بریزم روی این صفحه سپید. در هر صورت احساسی که در درون داشتم "سرزنشِ خودم!" نبود و این یعنی یک پیشرفت خوب. ولی چقدر اندوه در قلبم هست که استقلال مالی‌ام رو به خاطر شرایط زندگیم، بچه‌داری و نوع تفکرم در تربیت فرزند از دست دادم و دیگه نتونستم کار بکنم که اختیار انجام یک سری از کارها که دوست دارم ازم سلب نشه و درخواستم در موقعیت فعلی غیرمنطقی محسوب نشه. در بین همه این افکار جمله های دکتر مایکل نیوتن در ذهنم می چرخه که "ما برای رسیدن به کمال و پیشرفت روحمون به این دنیا اومدیم" و با یادآوری این جمله صدایی در درونم فریاد می‌میزنه تسلیم نشو؛ با مخالفتش راه رسیدن به هدفت بسته نمیشه. از راه های دیگه ای مسیر رو ادامه بده و مطمئن باش یک روزی فرصت انجام کاری که الان خیلی مصمم به انجامش هستی پیش میاد. تو فقط در مسیر هدفت گام بردار و تسلیم نشو. شاید در زمانی بهتر از اکنون این فرصت برات فراهم بشه. زمانی که بازدهی دوره دلخواه برات به حداکثر برسه.


غ‌زل‌واره:

+ به شدت احساس مادربد بودن دارم امروز

+ چه خوب که صبح نتونستم به خواهرک زنگ بزنم و انرژی منفی بدم از ناراحتی مخالفت همسر و چه خوب که الان هم حرفی نزدم و اجازه دادم اون از درگیری های کاری و ایده های قشنگ در مورد کارش حرف بزنه

تعهد به اهداف

شما باید طالب چیزی باشید که بدانید چرا آن را می خواهید...

این چرایی همان انگیزه ای است که شما را به حرکت در می آورد و به شما انگیزه و سوخت لازم برای ثابت قدمی می دهد


دارن هاردی - اثر مرکب

 

ادامه مطلب ...

هوای خانه چه دلگیر می شود گاهی

به راستی که چه انتظار پوچ و بیهوده ای است اینکه فکر کنی با گذر زمان آدمها تغییرات مثبتی خواهند کرد. 

  ادامه مطلب ...

دنیای من بودی و میدونی... این مرد دیوونه دوست داره

یکشنبه شب (سوم آذر)

یک جور خوشایندی با اومدن همسر تمام افکار صد من یک غاز و ملال آور و قیاس گونه که تهش به ناامیدی و خود کم بینی ختم میشه پودر میشن و از یک آدم مفلوک بیچاره ی مضطرب که قلبش تحت فشاره تبدیل میشم به یک آدم امیدوار، خوشحال که انگار یک آرامش ابدی داره اما ساعت از ٩ که میگذره، همسر که حرف خواب میزنه باز همه چیز صد و هشتاد درجه عوض میشه و تبدیل میشم به همون آدم مضطرب تنها (حسن اش اینه که اون خود مقایسه گری نقش اش کمتر شده)  که فقط اضطراب داره و تو دلش دعا دعا میکنه فسقلش به ملاقات رویاها بره بلکه بتونه چشم هاش رو ببنده و صبح حال بهتری داشته باشه.

 

ادامه مطلب ...