هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

یک روز تعطیل

توی سکوت خونه خودم رو روی تخت رها می کنم و شروع می کنم به نوشتن برای همسر.برای تشکر بابت کمک به رفع موانع ذهنی که این سالها در مورد مسائل مالی توی ذهنم شکل گرفته بود. برای توضیحی که در مورد کلمه "سربار" بهم داد و گفت:"هر چقدرم من فارسی حرف بزنم باز هم کلماتی هست که شاید من جای درست استفاده اش رو ندونم. شاید تحت الفظی در ترکی کاربردش بی ادبانه نباشه و من ندونم توی فارسی توهین آمیز هست و اون لحظه نمیدونستم استفاده از این لفظ صحیح نیست"** و من چقدر ذهنم سبک شد به خاطر شنیدن حرفاش و مسائلی که در ذهنش میگذشت و دقیقا مخالف موانع ذهنی شکل گرفته من در این سالها بود. صدای جیک جیک پرنده ها و هوهوی یا کریم، ملودی این لحظه اتاق است. وصف حال خوبم در این لحظه نگفتنی است. باید دایره واژگانم رو گسترش بدم تا بتونم راحت تر بنویسم. گاهی حس و حال هایی داریم که در قالب واژه های روزمره نمی گنجند. 

  

کم کم دارم به این زود بیدار شدن ها عادت می کنم و وقتی زود بیدار میشم چقدر زمان دارم برای انجام کارهام؛ خصوصا کارهایی که دوست دارم مثل خوندن، نوشتن، مدیتیشن و...

چقدر همیشه دوست داشتم که سحرخیز باشم اما چون خود خواسته نبود (سر کار میرفتم و مجبور بودم) یا نظم همیشگی نداشت؛ عادت نمی شد اما حالا که دارم از این عادت همسر به میل و خواسته خودم بهره میبرم با اینکه دیروز بیدارم نکرده بود اما من شش و نیم بیدار شدم. الان تنها مشکلی که در مورد خواب دارم دیر خوابیدن هست. این که یکی از بدترین عادتهام رو نتونستم ترک کنم. گوشی دست گرفتن موقع خواب. اگر درستش کنم خیلی خیلی عالی میشه

به خاطر کم خوابیهای هفته اخیر که شبها خیلی دیر خوابیده بودم و اینکه حال جسمی ام روبراه نبود؛ کل دیروز رو یک گوشه ولو بودم و واقعا خوابم می برد. یکی از موهبت های بزرگ زندگی من اینه که ماهک وقتی می بینه واقعا در توانم نیست بیدار بمونم؛ سر خودش رو با اسباب بازیهاش و گاهی تلویزیون گرم میکنه اگرچه چند دقیقه یک بار صدام میکه :)). کار همسر باز خیلی زیاد شده اما دیگه عصر بهش گفتم بریم بیرون چون با وجود کار داشتنش؛ یکباره زیاد شدن دوباره کارها روان خودش هم خسته بود و نیاز به هوا خوری داشت.

بیرون خوش گذشت ولی اینقدر که خونه بودیم و تو خلوتی؛ وقتی رفتیم پارک قدم بزنیم با دیدن اون همه آدم که بساط پهن کرده بودن متعجب شدیم. عادت کردیم همه جا رو خلوت ببینیم. با ماه بازی کردیم و وقتی رسیدیم خونه و از کمردرد روی پا بند نبودم. همسر گفت:" غذا نپز. از بیرون غذا میگیریم."  چقدر دلم برای بیرون غذا خوردن تنگ شده. خصوصا توی شلتوک که ظاهرن برای همیشه تعطیل شده ولی همچنان من و همسر میترسیم خصوصا به خاطر حضور ماه که بچه است و نمیتونه توی دست نزدن به اطراف خیلی خودش رو کنترل کنه


غ ز ل واره:

دقیقا یک سال از اولین روزی که رفتیم خونه ببینیم گذشت و نمیدونم چرا اون روزا چیزی ازش ننوشتم. اما یک مطلبی در این مورد هست که باید در موردش بنویسم


+ چقدر خوشحالم که دیروز به جای پر و بال دادن به افکار ناراحت کننده ام؛ خیلی منطقی با همسر حرف زدم و چقدر آروم شدم 


** ساده ترین مثالی که از تفاوت کاربرد کلمات و برداشتی که ازشون میشه در ترکی و فارسی فعل "دست بکش" هست. تا جایی که من متوجه شدم؛ توی ترکی این لفظ بدی نیست. و وقتی میخوان بگن دست نزن ازش استفاده میشه. اما همین جمله اگر تو فارسی استفاده بشه حس خوبی به آدم نمیده و به نوعی بی ادبانه محسوب میشه. 

نظرات 2 + ارسال نظر
فرنوش یکشنبه 9 خرداد 1400 ساعت 00:13

چقدر عالی که با گفتگو و تبادل نظر براحتی یک سوءتعبیر از میون برداشته شد. عادت سحرخیزی به زعم من چیزی کمتر از فتح قله نیست.غزل جان ترجمه لفظ به لفظ ترکی به فارسی گاها خیلی بامزه اس. (از دستت بگیرم) معادل (دستت رو بگیرم) خیلی جالبه. امید که روزی دوباره بیرون رفتنها و دورهمی ها بی دغدغه باشه. حال دلت ناب و پرآرامش عزیزم

خیلی خوب بود فرنوش جان
اصلا مغزم سبک شده انگار یک باری روی افکارم بود که خیلی اذیتم میکرد
سحر خیزی خیلی خوبه اما بدن من هنوز خوب بهش عادت نکرده ولی اونقدر ادامه میدم تا موفق شم
بله همینطوره. یک جاهایی هم خیلی خنده دار میشه

ان شالله برسه زودتر اون روز
قربون محبتت
شاد و سلامت باشی مهربونم

نسترن شنبه 8 خرداد 1400 ساعت 22:43 http://second-house.blogfa.com/

سحر خیزی خیلی خوبه،انگار روز آدم کش میاد ولی سعی کن شبها هم زود بخوابی تا بدنت آسیب نبینه
جییییگر ماه رو آخه اینقدر خوبه
ال چه یا همون دست بکش تحت الفظی بیخیال شو ولش کن بابا بگذر و اینام معنی میده
ببین غزل کلا یه سری اصطلاحات هستن تحت الفظی معنی نمیدن یا خیلی بیخود هست معنی شون ولی در ترکی خیلی کاربرد داره و خیلیم مصطلحه پس خیلی سخت نگیر
بیا بجاش یه کلمه یادت بدم« ایپیم گیریلدی» هروقت همسر گیر داد برای خونه و کارهاش بگو
این کلمه مورد علاقه همسره دایی بزرگم یادش داد

خیلی واقعا
باید زود بخوابم وگرنه بهره زیادی از این سحرخیزی نمی برم والا

میدونم این معنیا رو هم میده و توس فارسی دست بکش در مورد انجام یک کاری معنی بدی نداره
اما دیدم که دوست همسر خانمش تو فارسی حرف زدن وقتی بچه اش به چیزی دست میزد می گفت دستت رو بکش و خوب این تو فارسی لفظ مودبی نیست دیگه
منظورم اینه که وقتی همسر بعضی الفاظ که کاربرد رو استفاده میکنه و من ناراحت میشم بعدن متوجه میشم نمیدونسته تو فارسی این لفظ محترمانه ای نیست

ای بلا ببین داری منو گمراه میکنیا :)))
ولی ظاهرن باید نتیجه خوبی داشته باشه
نتیجه رو اعلام میکنم بهت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد