هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

برفـــــــ (1)

هوا به قدر تاریک ِ که به نظر نمیرسد صبح شده باشد. پرده را که میزنم کنار. همه جا سپیدپوش شده و بلورهای برف تندتند دعوت زمین را اجابت میکنند. خودم را رها میکنم در دست دانه های برف. جای پای یک خانوم روی برفهاست. سعی میکنم قدمهام رو با ردپا تنظیم کنم که تن پوش زمین کمتر خراب شود. خیابان سپید، نعش‎کش سپید، صدای گریه و تن من که از سردی هوا و سردی مرگ، میلرزد. هیچوقت دوست ندارم در سرما بمیرم. 

کمی جلوتر، پزشکی قانونی، صدای گریه یک مرد که فضا را پر کرده، چندتا نعش کش که پشت سر هم پارک شده، ترافیک و برفــــــــ. آنها که در این هوا عزیزشان را از دست دادند، حتما برای همیشه برف برایشان بوی مرگ میدهد. آن هم تو شهر ما که چند سال یکبار برف میاد. آخ من اصلا دوست ندارم توی سرما بمیرم. با خودم فکر میکنم در هوای به این سردی آدم باید به فکر سردی تنش باشه؟ یا سردی روحش؟ احساس آدم که یخ میزند هیچ، اشکهایت هم بیرون نیامده قندیل مبندد.

هی!! حالا یکی مرده خدا رحمتش کند. چرا زوم کردی روی مردن؟ باشه من با خدا صوبت میکنم. البته قول نمیدهم. حالا دست بردار. سوار ماشین میشوم. سردی هوایی که درونم رخنه کرده کم‎کم در گرما ذوب میشود. خیابانها پر از زندگیست. پر از ترافیک. 

من اصلا شرمندم

یک موردی دو شب پیش به طرز وحشتناکی عصبیم کرده بود که حس میکردم به حریم شخصیه من تجاوز که شده هیچی اصلا این حریم دزدیده شده و غیرقابل برگشت شده حتی. در عوض باعث شد یادم بیاد چرا دلم خواست از وب قبلی جابجا شم؛ چون 4 یا 5 ماه پیش به موارد غیر قابل استنادی از حضور یکی از آقایون همکارِ شدیدن خاله زنک  در وب برخورده بودم. هیچوقت مطمئن نشدم اماچون شدیدن از ذکور مذبور گریزونم و کاه هم بارش نمیکنم باعث شد دچار خودسانسوری بشم. از طرفی فهمیدم همیشه دلایلی برای جابجا شدن هست. همیشه. با همه این احوالات خیلی علاقه به جابجایی ندارم. از طرفی اونجا هم دچار سانسورم. 

حالا خودم که مجنون هستم اما معذرت میخوام که با این کارام به مرز جنون میکشونم. من واقعا دوست ندارم هی این خونه اون خونه شم. مگر من یا این ذکور مذبور از این شرکت نقل مکان میکردیم. اونوقت دیگه مهم نبود بخونه یا نه

قبلا شنیده بودیم حریم شخصی هم هست اما در واقع هیچ حریم شخصی وجود نداره. برای شما اگر داره برای من یکی همچین چیزی وجود نداره به لطف ِ .....

اعتراف

میخوام به یک چیزی اعتراف کنم. اینکه تکلیفم با خودم روشن نیست. اینکه شدم یک بوم و دو هوا. این که خسته شدم از اسباب کشی. اینکه نمیدونم اینجا بمونم یا برم خونه قبلی. اینکه اصلا اگر بمونم چرا بین این همه اسم که بلوط و الــــی و همسرک حتی کمکم کردن و خودم پیدا کردم و حافظ و شاملو و یک عاشقانه آرام هم بهم الهام دادن من هیچ اسمی نتونستم انتخاب کنم. از طرفی گاهی با خودم فکر میکنم که شاید بدبینی من به محیط مجازیه که باعث این جابجایی ها شده. از این همه خانه به دوشی از دست بلاتکلیفی ام با خودم کلافه ام. دیدن وبلاگهایی که یک آرشیو چند ساله دارن دلمو به درد میاره. من از سال 88 وبلاگ داشتم. اولش فقط حالت مینیمال بود. اون وب هنوزم سر جاشه و من یکی دوتا دوست بیشتر از اونجا نداشتم. هنوزم گاهی مینیمال داشته باشم اونجا مینویسم. یعنی اون یک وب ثابته برای مینیمال هام. البته خوب خواننده خاصی هم نداشت. خونه دوم که اصلا راجع بهش حرف نمیزنم. در خونه بعدی ضربه بدی از چندتا دوست نما خوردم و خونه بعدی هم یهو از اسمش بدم اومد. خواستم آدرس عوض کنم اما عمومی، ولی خوب هشدار بلوط باعث شد بیخیال این موضوع بشم. البته خدا رو شکر مزاحمی هم نداشتم. هر روزی که توان داشتم و فرصت، به یکی دوتا از بچه که تو لیست آپ کرده بودن آدرس دادم اما هنوز خیلی ها موندن. جزییات به کنار دلم میخواست آرشیو این چند سال وبلاگ نویسی ام یک جا بود ولی نیست. من خسته ام از این همه جابجایی. من یک خونه ثابت میخوام با آرشیو این چند سالم :(((((((


+دلتنگی این روزها بیچاره ام کرده

بر اساس کدوم میزان؟

بعد از یک چرخی تو بازار با خودم دارم حساب کتاب میکنم که برای چرخ خیاطی و اتو باید 1میلیون هزینه کنم. برای چرخ گوشت و آبمیوه گیری و مخلوط کن هم 1 میلیون. مثلا خوشحالم که زیادم گرون نمیشه. بعد با خودم فکر میکنم اگر قبل از این گرونی های لعنتی بود حتما همه اینها رو با یک میلیون میشد خرید. حتی یک چیزهای دیگه هم میشد کنارش خرید. وقتی یک تیکه مولینکس 2 سال پیش 70 تومن بوده و حالا شده 300!!! وقتی میرسم خونه به بابا میگم اتوی مامان رو چند خریدیم؟ میگه 260 اونوقت با خودم فکر میکنم روی چه حسابی، طبق کدوم انصاف، بر اساس کدام میزان در عرض 3 سال یک اتو 300 تومن گرون تر شده و شده 560؟!!!!


+ توکلم به خداست و انشالله همه چیز به خیر و خوبی جور میشه اما کاش یک ذره انصاف نسبت به هم داشتیم و نمیذاشتیم کار به اینجا برسه.