هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

؟....

یک روزهایی هم هست که بهم ریختگی های هورمونی یک عالم حس های مسخره میریزه تو وجودت و تو دائم دنبال یک راه فراری از دستشون. با این وجود نمی تونند مانع حضور احساس خوشبختی ات بشن. در عین حال اون احساس وحشت و ترس از دست دادن گورش رو گم کرده و با وجود این حس های مسخره و صبح زود رفتن همسر هم خبری ازشون نمیشه چون تو بهشون راه ندادی و تحسین می کنی قدرت کنترل احساساتت رو که از حالت نرمال خارج شده بود. ولی بالاخره یک چیزی باید باشه که احساس های منفی بهشون گیر بده اینطوریه که یک عالم فکر روی ذهنم ریخته و سنگینی میکنه که تو بالاخره میخوای چی کار کنی؟!!! یعنی میشه یک روز یک جواب قاطع و محکم برای این سوال داشته باشم؟!