هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

مزه مزه

هنوز طعم مهمانی را در وجودم مزه مزه می‌کنم. پذیرایی قشنگی کردیم. خیلی خوب به همه چیز رسیدگی کردم و این یعنی یک موفقیت بزرگ برای منی که به قول بعضی‌ها هنوز تازه عروسم. باور نمی‎‌کردم تا این حد موفق باشم و  همسرک آنقدر راضی باشد که مهمانها رفته و نرفته؛ تشکر کند از تمام زحمت‌هایی که کشیدم. آنقدر این پیروزی دلچسب است که مرتب با مرورش انرژی را در وجودم به جریان می‌اندازم


غ ـزل‌واره:

+ حرفهای زیادی دارم برای نوشتن. خصوصا از تجربه های جدیدی که این روزها حاصل شده است. اما کارهای جذابی ترتیب دادم که زمان کمتری را به اینترنت اختصاص بدهم. کمی کارهایم را پیش ببرم؛ خواهم نوشت تک تک شان را.

+ حالمان که خوب باشد همه کارها جذاب است؛ بیش از آنچه که فکر کنیم.