هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

روانپزشک پول پرست

از صدای گریه ماهک بیدار شدم. بغلش کردم و آوردم روی تخت خودمون و همین که دراز کشیدم با صدای زنگ خونه حدود ساعت ٦ سوپرایز شدم. مامان، خواهرک و بابا 
حالم روبراه نبود اما خیلی بد هم نبود. اما نمیتونستم خوشحالیم رو ابراز کنم چون هم تهوع داشتم هم کمبود خواب و هم اضطراب و خونه به خاطر حال بد روز قبل که نتونستم واسه اومدنشون مرتب کنم؛ بازار شام بود. کم کم تا ظهر بهتر شدم و اغلبش رو درازکش بودم
ساعت ٢ با خواهرک و همسر رفتیم دکتر. از قبل همسر مخالفتش با روانپزشکم رو ابراز کرده بود. چرا؟ چون معتقد بود داره سو استفاده می کنه که هر جلسه میرم یک تست با بیست تا سوال میگیره که سوالا از نظر من خیلی ساده بود و میتونست توی جلسه جواب سوالا رو از من بگیره و برای هر تست ٤٥ هزار تومان می گرفت. همسر میگفت تو زعفرانیه مطب اجاره کرده و با این تستای اجباری فقط میخواد پول اجاره و کارهاش رو در بیاره.  راستش از نظر منم تست ها ارزش خاصی نداشتند که به خاطرش پول بگیره. 
در هر صورت من به دلیل ناخوش احوالی ترجیح میدادم این جلسه هم با اون ملاقات کنم. وقتی رفتیم خواهرک به منشی گفت شما پیشاپیش هزینه ویزیت رو دریافت کردید این تست و هزینه مضاعف یعنی چی؟ شما از اول بگید مثلا ویزیت ١٥٠ هست و تست هم روی اون باشه اونوقت ما تصمیم میگیریم بیایم اینجا یا نه. ما نمی خوایم تست بدیم. گفت این تست برای بررسی وضعیت هست اما من تصمیم گرفته بودم تست ندم
منشی مراتب رو به دکتر اطلاع داد و وقتی وارد اتاق پزشک شدیم رفتار دکتر خیلی زننده بود. همیشه ده دقیقه یک ربع شرح حال میگرفت اونم با خوش رویی اما این بار همین که نشستم و گفتم باز حمله داشتم سریع شروع به اضافه کردن قرص کرد و وقتی گفتم یک هفته است هر روز با مسکن آرومم سریع گفت قرص رو عوض می کنم.  یعنی نه سوالی پرسید نه هیچ شروع کرد به نوشتن و بعد گفت شما چرا همون کرج نمی ری دکتر؟ با لحنی که انگار داره به یک ولگرد اعانه میده و مثلا من رو لایق زعفرانیه و مطب خودش نمیدونست، :))) من خیلی زود از مطب اومدم بیرون
خواهرک که میدونست من تو این وضع روحی هر چیزی مضطربم میکنه گفت تو برو من میام. رفته بود و به منشی گفته بود: "مگه دکتر هزینه ویزیتش رو نگرفته؟ پس این رفتار زننده یعنی چی؟ کسی که میاد اینجا حالش خوب نیست که اومده. دکتر باید با رفتارش حال طرف رو بدتر کنه؟ واقعا متاسفم. متاسفم.
من از رفتار دکتر و تغییر قرص به قرصی که سال ٩٣ میخوردم و نمی دونم به خاطر اون قرص حالم بدتر شده بود یا خودم حالم اونقدر خراب بود؟! چون هر چی بود که مامان قرصا رو ریخت توی آشغال و من یک ماهی طول کشید سر پا بشم؛ دچار اضطراب شده بودم و به لطف عوارض قرص ها چنان میلرزیدم که هر کس نمیدونست فکر میکرد پارکینسون دارم. برگشتیم بالا که مراتب نگرانیم رو ابراز کنم. ظاهرن منشی حرفای خواهرک رو به دکتر منتقل کرده بود وقتی دوباره رفتیم توی اتاق رفتارش رو اصلاح کرده بود اما دیگه برام ارزش نداشت چون اگر قصد دکتر کمک انسان دوستانه به مراجعینش بود برای چهل هزار تومن اینقدر زشت رفتار نمی کرد. لاقل با آرامش دلیل من رو می پرسید که چرا دوست نداشتم تست بدم نه اینکه بد برخورد کنه. یا اینکه کلا به روی خودش نمیاورد
در هر صورت به خاطر سردردهام قرص رو عوض کرد و برای لرزشهام کلونوزپام نوشت اما از اونجایی که دیگه نمی خوام درمانگرم اون باشه در مشورت های خانوادگی قرار شد همین قرص فعلی رو با دقت تر از قبل ادامه بدم چون نامنظم خوردنش در اثر شک کردن های من باعث مشکل شده و یک روانپزشک خوب و متعهد توی تهران یا کرج پیدا کنیم که بریم. از طرفی معمولا دکتر جدید داروی متفاوتی تجویز میکنه و من نمیخوام چندباره درگیر عوارض مصرف قرص های جدید بشم

غ زل واره:
اووووف من برای درمان میگرن مصرف داروهای روان رو شروع کردم و حالا هم سردرد دارم هم عوارض قرص ها رو باید تحمل کنم هم یه وقتایی اینطوری از زندگی عادی ساقط میشم و همه به دردسر میفتن. 
من هم یه وقتایی دوره ای بی حوصله و ناشاد میشدم اما زندگی میکردم. برای هر چیز بی اهمیتی مضطرب نمی شدم. من سه سال با یک بچه کوچک تک و تنها صبح تا شب سر و کله زدم. همه میدونند مراقبت از نوزاد چقدر در عین شیرینی سخته و همینطور مراقبت از یک بچه نوپا اما من اونقدر قوی بودم که دست تنها از عهدش برومدم و از این بابت به خودم افتخار میکنم. با این حال پشیمونم که برای سردرد گرفتار این قرص ها شدم. درسته که تقصیر از خودم بود اما از کرونا به طرز بدی ترسیده بودم وگرنه امکان نداشت نوبت اسفند ماه سال قبل  رو کنسل کنم و نرم اما کاریه که شده و پشیمونی بهبودی در بر نداره. در هر صورت مواقعی که حمله عصبی دارم بعدش به طرز افتضاحی با هر حرفی که کمی ناراحتی توش باشه حالم بد میشه. مثل خبر ورشکستگی یکی از دوستای برادرک :( آرزوم اینه که برگردم به زندگی عادیم بدون قرص با حال خوب.

+ میشه لطفا اگر روانپزشک خوب تو تهران یا کرج می شناسید بهم معرفی کنید؟

+ حتی آزی و همسرش هم به این تستا اعتراض کرده بودن اما باز دکتر کار خودش رو ادامه داده بود
نظرات 9 + ارسال نظر
خانم معلم سه‌شنبه 30 دی 1399 ساعت 15:15

سلام عزیزم اتفاقی وبلاگت رو خوندم.
برادر من تو 18 سالگی دچار استرس و اضطراب وحشتناکی شد. روزهای بسیار سختی بود ولی با راهنمایی یکی از اقوام با دکتر عباسعلی ناصحی آشنا شدیم. ایشون آنقدر با آرامش و مهربانی و متانت گوش می کردند و توصیه می کردند که به لطف خدا و با داروهای آقای دکتر و پیگیریهای ما کاملا درمان شدند. و امروز در سی سالگی از کارآفرینان موفق و پرتلاش هستند.
مطب ایشون تهران خیابان آیت الله کاشانیه و تو اینترنت می تونید شماره شو نو پیدا کنید.

سلام دوست عزیز
ممنونم از محبتتون که زمان گذاشتید و برام نوشتید
ممنونم بابت معرفیتون
یک دنیا سپاس
چه عالی که برادرتون اینقدر رشد کردن
باعث افتخاره

پری یکشنبه 21 دی 1399 ساعت 22:38

سلام عزیزم بطور اتفاقی وب روخوندم
من خودمم جدیدن حملات اضطراب دارم و سریعا دمنوش زنجبیل ودارچین رو شیرین میکنم و میخورم
گفتم شاید به شماهم کمک کنه
ایشالا به زودی عالی میشیدراستی عوارض کلدنوزپام و الپروزولام اضطراب وبیقراری هست .....

سلام پری عزیز خوش اومدید
من زنجبیل دارچین رو وقتایی که سردرد تهوع آور دارم میخورم کمکم میکنه
اما در مورد حمله های اضطرابی تا حالا تست نکردم
ممنونم امتحانش میکنم
ممنونم
من کلونوزپام نخوردم
آلپرازولام هم مرداد ماه دو هفته خوردم دکتر قطعش کرد

بهار یکشنبه 21 دی 1399 ساعت 20:27 http://Searchofsmile.blog.ir

خانم دکتر زینب علی مددی اتفاقا تخصصش میگرنه .پیجش رو برات تو اینستا میفرستم .مطبش پاسدارانه. من با خودش برخورد نداشتم اما خیلی تو دایرکتش سوال پرسیدم و محترمانه و سر صبر جواب داده

ممنونم ازت بهار جانم
ممنونم ازت
حتما سرچی در موردش میکنم
مرسی

آزاده شنبه 20 دی 1399 ساعت 11:40

سلام
دکتر بدیعی در کلینیک آوین بسیار در زمینه تجویز دارو خوب هستند و حتما بهتون توصیه میکنم

سلام ممنونم آزاده جون
حتما در موردشون یه تحقیقی می کنم

نوشین شنبه 20 دی 1399 ساعت 10:37

سلام غزل جان . امیدوارم خوب باشی. ببخشی که من بعضی وقتا خاموش میخونمت.
عزیزم این دکتری که بهت پیشنهاد میکنم رو خودم از نزدیک ندیدم اما دکتر داخلیم بهم معرفی کرده بود که برم پیشش که واسه من کنسل شد چون با همون قرص سرترالین که میخورم وضعیتم استیبله.
دکتر داخلیم خانم آرزو نجاران روبروی بیمارستان مدنی کرجه. اگر یه وقت نیاز بود خیلی دکتر دقیقیه و خیلی وقت میزاره برای بیمارش و خوش رفتاره. شماره اش 34218533
و اما دکتر روانپزشک - خواستی گوگلش کن
وهداد ورزقانی - خ بهشتی- میدان سپاه- روبروی مخابرات- برج طاق کسری واحد 203 و 503
تلفن 34440600 - 34408873 - 34477456
خواستی یک جلسه برو ببین اصلا باهاش ارتباط میگیری. دکتر نجاران هر کسی رو معرفی نمیکنه مگر اینکه کارشو قبول داشته باشه
الهی همیشه سلامت باشی و حال دلت خوب باشه

سلام نوشین عزیزم
راحت باش مهربونم
همین که احساس می کنی نیاز دارم و روشن میشی برام یک دنیا ارزش داره
خدا رو شکر که خوبی و نیاز نداشتی
و یک دنیا سپاس برای راهنماییت مهربونم
چشم مرسی ازت مهربونم

ویرگول پنج‌شنبه 18 دی 1399 ساعت 19:57 http://Haroz.blogsky.com

واقعا خود دکتر احتیاج به روانپزشک داره
چه برخوردیه اخه بی تربیت
خوب کردین اعتراض کردین
تو رو خدا مواظب خودت باش
من خیلی نگرانتم عزیزم
از وجود مامان اینا تا می تونی لذت ببر

دقیقا
خیلی رفتار بدی داشت
نگران نباش عزیزم تمام تلاشمو می کنم تموم بشه این هر از گاهی ها هم
من قوی ام موفق میشم
الانم که خوبم
میبوسمت

مریم پنج‌شنبه 18 دی 1399 ساعت 09:21

دکتر سالیانی بیمارستان میمنت

تسکر از راهنماییتون

پری پنج‌شنبه 18 دی 1399 ساعت 05:44

سلام
دکتر عاطفه کمالو

سلام ممنون

هدیٰ پنج‌شنبه 18 دی 1399 ساعت 00:55

قربونت برم کاش کاری ازم برمیومد

بی ادب بودنِ این کار به کنار، اینکه یک به اصطلاح روانپزشک اینکار رو انجام بده خیلی زشت هست. مشخص میشه که هدفش درمان کمک به بیمارانش نیست.
همه اینطور نیستن اما روان درمانگر خوب کم پیدا میشه. کاش کسی رو می شناختم که کمکت کنه
غزل

عزیز دل من
خوبم الان عالی
بیا بغلم

میدونی هدی واقعا پولش مهم نبود ها اگر اندازه پول تست ها رو ویزیتش بود ولی جدا نمی گفت بدید اصلا مهم نبود
یعنی قضیه اصلا چهل تومن نبود قضیه سوالای پیش پا افتاده تستها بود و احساس بد خر فرض کردن مراجعین برام داشت
ولی بدم نشد اعتراض ما چون باعث شد بفهمم دکتر انسانیت و کمک براش مهم نبود بلکه پول ملاک بود
دقیقا همینطوره
مرسی عزیزم همین که هستی کمکه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد