هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

چَشمِ بی عمل

جمعه که خیلی دلم تنگ شده برد به مامان گفتم یک هفته ده روزی رعایت کنید (منظورم رفت و آمد نکردن با مامانجون و خاله ها بود) و بعدش بیاید اینجا. مامانم هم گفته باشه. حقیقتش از ترس کرونا و اینکه میدونم بازم رعایت نمی کنند پشیمون شده بودم که گفتم.  امروز خاله کوچیکه از خونه باباجون زنگ زده. وسط حرفاش میگه مامانت و خاله میم دارن میان اینجا

یعنی عاشق مامانم ام با این رعایت کردنش :)))

دلم تنگ شده براشون اما با این اوضاع نمیدونم چه کاری درسته. از طرفی دلخور میشم که من به عنوان دخترشون حرفم ارزش نداره که یک هفته ده روز برای دیدن ما و سلامت ما و خودشون رفت و آمد نکنند تا بتونیم همدیگه رو ببینیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد