هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

قرار گذاشته بودم بعد از مدیتیشن بیام بنویسم. اما یک مدیتیشنی کردم که ذهنم کلا خالی شده و دلم میخواد بخوابم :)

تلاش برای بهتر شدن

دارم تلاش میکنم برای بهتر شدن

دیروز صبح که طاقتم تموم شده بود؛ همسر قرص ها رو دوباره خرید. اینقدر از تجویز دکتر ناراحتِ که میگه نمی خوام با هیچ روانپزشکی مشورت کنی. من قرصا رو خریدم خودش ذره ذره کم کن.

اما برخلاف دوشنبه که با وجود ورزش و مدیتیشن تا شب هزار بار گریه کردم و ترسیدم؛ از ساعت ١١ صبح یک آرامش شیرینی توی وجودم نشست که تا دم غروب حالم رو خوش کرده بود. اینطوری شد که دلم راضی نشد قرص بخورم

از اونجایی که شبها قرص میخوردم موقع بیدار شدن چشمام رو که باز میکنم پر از استرسم . الان بعد از دوبار مدیتیشن فقط سرم میسوزه. برخلاف روزای اول دیگه تن و پاهام شل نیستن که نتونم بایستم و باز به حالت جنین مچاله بودم روی تخت

هیچ مسئله استرس زایی برامون پیش نیومده ولی حس درونیم موقع استرس اینه که یک کار بد انجام دادم و نگرانم پیامدهاش زندگیم رو تحت تاثیر بدی قرار بدهء.

دیروز هیچ ترسی از کرونا تو وجودم نبود و خیلی با اشتیاق تونستم با همسر برای کاری و البته با ماشین بریم بیرون

امروز تنها چیزی که کم دارم همسر هستش. روزهایی که حالم افتضاح بود وقتی بیست دقیقه بغلم میکرد اونقدر بهتر می شدم که میتونستم پاشم بساط صبحانه رو آماده کنم

نقطه مثبت این اتفاق همراهی صبورانه همسر هستش. بر خلاف همیشه که نسبت به همون کم گریه کردنهام هم بی تفاوت رد میشد به محض اشکی شدنم اگر متوجه بشه میاد کنارم. از افکار وحشتناکم که میگم بدون قضاوت گوش میده و میگه اثر قرص هاست خوب میشی و من باورم نمیشه که اینقدر خوب این روزها همراهیم کرده

لوس بازیه ولی اینقدر به بودنش تو خونه عادت کردم که امروز دلم خیلی براش تنگِ که نیستش.

کرونا اگر هر بدی داشت این حسن رو برای ما داشت که بیشتر از هر زمان دیگه ای تو زندگی از حضور هم بهره ببریم و ماهک رابطه نزدیک تری رو با همسر تجربه کرد

بهتون پیشنهاد میکنم دوره ٢١ روزه مدیتیشن شادکامی از دیپاک چوپرا رو شروع کنید

هم آرام بخش هست هم راه گشای افکارتون برای یک زندگی قشنگ تر هست