هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

عجیبه

عجیبه که بعضی از ما آدم ها تا این اندازه به برداشت های خودمون اطمینان داریم که به خودمون حق میدیم به طرف مقابل برچسب های ناعادلانه بزنیم

یادم نمیاد هیچ وقت توی نوشته هام در مورد خانواده همسر بد نوشته باشم؛ جز دلخوری ساده ای که چند روز قبل پیش اومد و اون هم از طرف اونها نبود بلکه از قضاوت عجولانه من در مورد خواسته شدن یا خواسته نشدن خودم بوده 

یادم نمیاد وقتی از همسر دلخور بودم و اینجا چیزی نوشتم؛ بعدش در صدد توجیه رفتار همسر برومده باشم

من هر چی که اینجا نوشتم دقیقا احساس درونی ام بوده.

تو همه زندگی های زن و شوهری دعوا میشه و بعد از چند ساعت یا یکی دو روز بسته به نوع بحث و اخلاق طرفین دوباره صلح برقرار میشه

و مسلمه که وقتی دعوا کردی به هر دلیلی بیای از دعوا بنویسی و بعد از صحبت کردن و رفع دلخوری به هر نحوی میای از دوست داشتن و احساس خوشت می نویسی

علاقه هیچ زن و شوهری با دعوا از بین نمیره. حتی با دعواهای بدی که به ندرت توی زندگی های عادی پیش میاد. از قدیم گفتند: "زن و شوهر دعوا کنند...."

من همیشه اینجا گفتم و باز هم میگم من با عشق با همسر ازدواج کردم و همیشه هم عاشق اش هستم. حالا اینکه اختلافاتی از نظر بعضی افکار و عقایدمون داریم دلیل نمیشه که چون دعوا کردیم و اینجا مطرح کردم؛ حس کنم وجهه همسر رو خراب کردم و تلاش کنم رفتارش رو توجیه کنم در حالیکه شماها نه من رو میشناسید نه همسر رو و دید خوب یا بد شما نسبت به همسر یا خوشبختی من هیچ تاثیری توی زندگی من نخواهد داشت. همونطور که دید من به زندگی شما چه مثبت چه منفی تاثیری در روال زندگی شماها نخواهد داشت

من برای دلم و آروم کردن ذهنم می نویسم

مثل خیلی های دیگه

 که اگر در این جریان دوستهای فهمیده و ارزشمندی هم پیدا کنیم که چه عالی. مثل دوستای عزیزی که دارم و برای تک تک شون ارزش قائلم. دوستای عزیزی که توی سخت ترین روزهای زندگیم بی چشم داشت با کامنت هاشون کنارم بودند و بهم دلگرمی دادند و من از راه دور دست تک تک شون رو می بوسم و به احترام شون تمام قد می ایستم. دوستهای بی نظیری که از هر طریقی چه اینستا چه واتس آپ چه نظرات برام زمان گذاشتند و بهم امیدواری دادند.


اگر نمی پسندیم نوشته های کسی رو یا سبک زندگیش مطابق سلیقه ما نیست؛ مجبور نیستیم بخونیمش چه برسه به اینکه بعد از یک سری برداشت اشتباه که اصلا منظور نویسنده نبوده بریم بدش رو بگیم و بهش برچسب بزنیم.


واقعا متاسفم

نظرات 2 + ارسال نظر
هدیٰ یکشنبه 16 خرداد 1400 ساعت 11:31 http://Www.pavements.blogfa.com

غزل عزیزم من فکر می کنم این سوءتفاهم هایی که توی مجازی پیش میاد به خاطر برداشت های شخصیه. و اینکه آدم ها اینجا مسئولیتی در برابر حرف هاشون احساس نمی کنن درون خودشون. یعنی میگن و میرن و فکر می کنن خب گوش نمی داد حرفِ منو. درحالیکه اینطور نیست و بعضی ها تاثیر پذیر هستن از کامنت دیگران.
به نظرِ من آدم توی نظر دادن در مورد روابط دیگران خیلی باید محتاط باشه. چون ممکنه یه حرف کوچیک طرف رو به هم بریزه.
و اینکه هر کسی بر اساس تجربه‌ش نظر میده. کسی که توی زندگیش شکست خورده از یه آقا (مثال می زنم) ناخودآگاه گارد داره به آقایون و این توی نظراتش مشخص میشه و دستِ خودشم نیست. ولی خب معلومه که توی یه رابطه عاطفیِ واقعی که دو نفر آدم حقیقی با شناختِ کامل از هم بارها دعوا می کنن، لزومی نداره یکیشون آدمِ بد یا نامناسبی باشه!
توی همه چیز همینه. مهم اینه که ما بدونیم نظر هر‌کسی محترمه و برای خودشه. همه آزادن نظر بدن ولی ما مجبور نیستیم گوش بدیم یا تاثیر بگیریم. نمی دونم کی چی گفته و ناراحتت کرده ولی یه گزینه ای هست به اسمِ ایگنور کردن استفاده کن ازش عزیزدلم و خودتو اذیت نکن

نظر منم همینه اگر آدم مسئولیت حرفش رو به عهده بگیره خیلی حرفا رو نمیزنه.
و اصلا همونی هم که مینویسی اونقدر بد میخونند که 180 درجه متفاوت متوجه میشن

دقیقا تجربیات خیلی موثر هستند. و به شدت موافقم باهات
اتفاقا مثالت به نظرم صادقه کاملا
بله دو نفر بارها دعوا می کنند اما دوباره بعد از چند ساعت همه چیز خوش و خوب میشه

بله ایراد از من هم هست
خود من به آدم ها اجازه دادم که اینطور در موردم اظهار نظر کنند
من اگر زیادی مهربون نبودم و نمیخواستم دل بقیه رو بدست بیارم این ناراحتی برای خودم پیش نمیومد قطعا
خیلی قبل از اینکه این چیزا پیش بیاد من همه چیز رو ایگنور کرده بودم حتی
گاهی راه و روش خودمون در برخورد و رابطه با آدما بی راهه هست

فرنوش یکشنبه 9 خرداد 1400 ساعت 13:29

غزل جان اونچه که بیان کردید متأسفانه در فضای وبلاگ نویسی خیلی متداول هست. تا اونجا که برداشت و قضاوتهای نابجای خوانندگان، باعث سکوت همیشگی برخی نویسنده ها شده. جالبه وقتی معترض بشید در پاسخ میگن اینجا که نباید فقط کامنتهای تعریف و تمجید بذارن! غزل جان شما بخشی از روزمرگی ها و احساساتتون رو اینجا مکتوب میکنید و با احترام، ما رو وارد حریم خودتون کردید در حالیکه خیلی از ما ناشناس هستیم.بنظرم اونقدر نکات جالب و بولد شده در پستهات هست که بخواهیم دربارشون با هم تبادل نظر کنیم یا حداقل به تشکر بسنده کنیم. غیرمنصفانه هست روابط و زندگی شخصی شما رو زیر سوال ببریم ، چه بسا خودمون غرق در آشفتگی و بحران باشیم. من ازت ممنونم که حس و حال خوب و موارد انگیزشی رو با ما به اشتراک میذاری عزیزم

فرنوش عزیزم
مشکل من دریافت کامنت نقد نیست.

مشکل اونجاست که طرف نقد میکنه و از نظر خودش نقدش خیلی هم شیرین بوده در حالیکه ممکنه همون جمله ساده تو وضعیتی که اون نویسنده داره واقعا تلخ باشه ولی اون ناراحت میشه که تلخی به حرفش نسبت داده شده
البته که من از این تلخی بعضی کامنتها هم ناراحت نمیشم چون خیلی وقتا باعث رشد من و باعث ایجاد دیدگاه جدیدی برام شدن ولی آب صدای خودش رو نمی شنوه

مشکل من برداشتهای اشتباه از حرفهای نویسنده است و اینکه بر اساس اون برداشت اشتباه افراد رو قضاوت کنیم و در موردشون نظر بدیدم

شما لطف دارید به من فرنوش جانم
من واقعا برای دلم می نویسم و چون دغدغه اصلی ام رشد شخصیم هست؛ سعی می کنم مطالبی که باعث آگاهی میشه رو اینجا با خواننده هایی که هستند به اشتراک بگذارم.

خواهش می کنم. شما خیلی خیلی به من لطف دارید مهربونم
خدا رو سپاس که دوستهایی فهمیده و مهربون مثل شما دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد