هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

روزهای آخر ٩٩

حوله را می اندزم رو سرم و صورتم را با آن می پوشانم و مشامم پر می شود از عطر خانه پدری همسر. خانه ای که زندگی واقعی ام در آن آغاز شد. جایی که حتی فکر رفتن به آن از کیلومترها دورتر یکی از شیرین ترین رویاهای همیشگی ام است و تمام لحظه های حضور در آن را با تمام وجودم می بلعم. اینجا امن ترین نقطه جهان برای من است. همسر هست. ماهک هست و همه آن هایی که با تمام وجود دوست شان میدارم هستند و این برای من یعنی همه چیز. خانواده ام عزیزترین اند اما نمی دانم چه معجزه ای در این خانه است که با وجود دور بودن از خانواده ام باز هم اینجا بهشت همیشگی دنیای مادی من است. اینجا همه چیز آرام است. قلبم، فکرم، روحم و زندگی ام. اینجا چنان زندگی جریان دارد که میمرم اش.

لبریز از نشاطم که آخرین روزهای یکی از عجیب ترین سالهای عمرمان را در این خانه به پایان می رسانیم. 99 از اولش عجیب بود. در واقع 2020 از اول تا آخرش عجیب بود. 99 برای خانواده سه نفری ما در کنار پاندمی، پر از بالا و پایین بود. شروعش با امید خرید خانه جدیدی برای زندگی رقم خورد. چقدر از دی ماه سال قبل برای رسیدن اردیبهشت و جابجا شدن هیجان داشتم. چقدر دلم میخواست همه چیز تغییر کند. من از اول سال آگهی و عکس خانه های بزرگ را زیر و رو میکردم و در لیست آرزوها، نوشته بودم خانه ای با متراژ بالای 160 متر. همسر می گفت: "فعلا نمیشه" ولی من گوشم به حرفهای همسر بدهکار نبود. چهار ماه اول سال به لحاظ مالی چنانی گذشت که در باور هیچکدوم ما نمی گنجید. فکر می کردیم خوب باشد اما نه تا اون اندازه ای که پیش اومد. وقتی اضطرابهام شروع شد و در حد مرگ از اسباب کشی کرونا ترسیدم؛ آرزو کردم نیازی به فروش خونه فعلی نشود تا مجبور به اسباب کشی نباشیم و نهایت شد آنچه می خواستم اما متاسفانه آنقدر ناخوش احوال بودم که خوشی تمام اون لحظه هایی که آرزوش رو داشتم رو با گریه، ضعف و اضطرابهای آنرمال از دست دادم. این اتفاق ها  در نهایت سختی برایمان رقم خورد. با این حال هنوز هم معتقدم در همه آن تلخی ها رشدی نهفته بود. از جهاتی که در درونم است؛ تغییرات دلپذیری را بعد از آن بحران تجربه کردم. 

حالا که اینجا نشسته ام یک صحنه را زیاد به خاطر می آورم. اینکه گوشه سالن چمباتمه زده بودم و بین اشک و گریه به مادر همسر گفتم:" میترسم حامی من رو به خاطر طولانی شدن حال بدم ترک کنه" مادر همسر با عصبانیت گفت:" همه مریض میشن بعد هم خوب میشن. چرا باید تو رو ترک کنه؟" و وقتی گریه من شدید شد با حرص گفت:" آره گریه کن تا خوب بشی". طفلکی اونقدر دل نازکه که یک ذره دیگه ادامه میدادم اونم گریه میکرد. بعدن با خوندن کتاب "زندگی خود را بیافرینید" متوجه شدم من از کودکی تله "رها شدگی" داشتم و همون روزهایی که همسر با تمام وجود برای تغییرات زندگیمون تلاش میکرد؛ من با وجود دیدن خواستن ها و تلاش هاش؛ به طرز وحشتناکی میترسیدم از اینکه رهایم کند. حالا من و همسر بیشتر از هر زمان دیگه ای به هم نزدیک و علاقه مندیم و من چقدر خوشحالم برای داشتن ش. اینقدر دلم براش ضعف میرود که فقط باید گازش بگیرم تا دلم آرام بگیرد درست مثل روزهای اول :)))

امسال بیشتر از هر زمان دیگه ای در عمرم کتاب خوندم و چقدر تغییر در افکار و رفتارم رو دوست دارم. چقدر چیزای خوب یاد گرفتم  و چقدر لذت بردم از لحظه هایی که حالم خوب بود.

اگر بخوام گل سر سبد کتابهایی که خوندم رو معرفی کنم اول می گم "خرمگس". یک شاهکار ضد مذهبِ تلخ ولی عاشقانه. کم پیش میاد منِ احساساتی با کتابها گریه کنم اما ته این کتاب خیلی گریه کردم. به کسانی که حالِ روان روبراهی ندارن پیشنهادش نمی کنم چون تلخی گزنده ای داره و خودِ من در طول مطالعه اش خیلی تلخ و بداخلاق شده بودم.

"کیمیاگر" هم که معرف حضور همه هست. فوق العاده زیبا  بود. از همان کتابهایی است که هر بار بخوانی درس جدیدی درون جملاتش هویدا میشود

" زندگی دومت وقتی شروع می شود که می فهمی فقط یک زندگی داری" هم امیدبخش ترین رمانی بود که امسال خوندم. پر از حال خوب و کمک کننده به توسعه فردی

 در زمینه توسعه فردی "چهار میثاق" بی نظیر  بود. "هنر ظریف رهایی از دغدغه" برای من خیلی کمک کننده بود.

کتاب "عادت های اتمی" در زمینه تغییر عادتها از نظر من درس هایی داشت که خیلی جذاب، منطقی و کاربردی هستند.

و "پادکست های منیاز" که در زمینه توسعه فردی و غلبه بر اضطرابها به من خیلی کمک کردند

در نهایت کتاب "سفر روح" در زمینه ترس از مرگ خیلی ترس من رو نسبت به این واقعه کاهش داد

٩٩ با همه سختی ها، تلخی ها و تنهایی هایش، باز هم زیبا بود و برای من و همسر سال هیجان انگیزی بود

نظرات 4 + ارسال نظر
هدیٰ دوشنبه 9 فروردین 1400 ساعت 23:50

سال نو رو تبریک میگم غزل جان

اگر درست متوجه شده باشم اصفهان هستین کنارِ خونواده. خوش بگذره هرجای دنیا که هستی

مرور به جایی بود، امیدوارم امسال دچار اون حالتایی که غم میارن به دلت نشی

بله؛ من ماهک رو می چلونم و بعدشم که بهم گفت کار خوبی نیست و دردم میاد، بوس بوسیش می کنم به قولِ خودت :)))) می تونمم سافاری رو بیارم تا ماهک محکم بغل کنه و فشارش بده و اینطوری جبران بشه

سال نوى تو هم مبارک هى قشنگم

دقیقا برعکس متوجه شدى ترکستان بودیم
ممنونم عزیز دلم ان شالله به تو هم حسابی خوش بگذره هر جای دنیا که هستی

دارم تلاش میکنم برای تغییر سبک زندگیم و امیدوارم با کمک یک دکتر قابل و تغییرات مطلوب هم داروها رو قطع کنم هم روانم همیشه در تعادل باشه

مطمئنم شما سه تا خوب با هم کنار میاید
ماهک اینقدر ملایم و قشنگ بوس میکنه که لذت دنیا رو میبری
بوس بوسی ها هم پیشاپیش نوش جونت
ماهک هم با تو خیلی رفیق میشه هم با سافاری
یعنی سافاری تنها حیوونیه که من دلم میخواد بهش نزدیک بشم و نازش کنم
من از نزدیک شدن سگ و گربه به خودم فقط جیغ میزنم و فرار میکنم

فرزانه جمعه 6 فروردین 1400 ساعت 20:00

خدا را شکر که جایی هستی که انقدر برات دوست داشتنیه

حقیقتا خدا رو شکر
مرسی که هستی

لی لی پنج‌شنبه 5 فروردین 1400 ساعت 17:53 http://lilihozaklili.blogfa.com/

سال نو مبارک باشه عزیزم
امیدوارم 1400 بترکونه از خوشی
بابت معرفی کتاب ها و پادکست هم ممنون
رشدت رو از توی نوشته هات هم میشه حس کرد
برقرار باشی با حال عالی و لذت لحظه به لحظه زندگیت رو بچشی

سال نوی شما هم مبارک لى لى عزیزم
الهی برای تمام دنیا بتوکونه و همه شادى و سلامتی و آرامش رو با اعماق وجودشون لمس کنند
چقدر خوب که دوستای عزیزی مثل شما دارم که متوجه تغییراتم میشن
به همچنین لى لى عزیز
ان شالله خوشخت ترین باشی

فرنوش پنج‌شنبه 5 فروردین 1400 ساعت 11:40

سال نو مبارک غزل جانم. هممون سال عجیبی رو سپری کردیم. الهی که امسال تمام رویاهات رنگ اجابت بگیره عزیزم. ممنون بابت معرفی کتابهای خوب. پرنسس کوچولو رو سفت ببوس

سلام فرنوش عزیزم
دقیقا برای همه دنیا سال سخت و عجیبی بود
به همچنین
بهترین ها رو برات میخوام
خواهش میکنم ان شالله که براتون مفید باشه اگر خوندید
ممنونم ازت بوس به صورت ماه خودت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد