هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

ذهن مغشوش

چند روزه که درونم خیلی بهم ریخته است اما قسمت خوب ماجرا اینه که وحشی نشدم که پاچه بقیه رو بگیرم و روزگار رو هم واسه بقیه تلخ کنم.دائم فکر می کنم باید کاری بکنم که نکردم و چون نمیدونم اون کار چی هست تمرکز ندارم و نمی تونم به بقیه کارهام رسیدگی کنم.با این حال کتاب جای خودش رو داره و گوش دادن به کتاب کمی آرومم میکنه. البته که بد عادت شدم و خوندن کتابهای متنی برام کمی سخت شده اما از امروز با خودم قرار گذاشتم که بین کتابهای صوتی کتاب های نخونده کتاب خونه رو بخونم. خصوصا کتاب "هوش اخلاقی"، "هیچ چیز نمی تواند ناراحتم کند"، "آیین زندگی" و "در جستجوی معنا" در اولویت هستند. با خودم قرار گذاشتم مراقبه رو جز عادتهای زندگیم کنم و هر چقدر زمانم کم باشه یک گوشه ای از زمانم رو به این کار اختصاص بدم چون در راستای مطالعاتم فهمیدم چقدر می تونه کمک کنه به شناخت و درک خودمون و آرامش درون مون و اینکه تو کتاب آخری که خوندم "جز عشق راهی نیست" تو فصل مراقبه گفته شده که ورزش، غذای سالم و مراقبه هر سه در کنار هم نتایج معجزه‌واری خواهند داشت.
 
ورزش رو هم که گفتم با خودم قرار گذاشتم شده پنج دقیقه هم که هست باید انجام بدم و توی سه هفته اخیر فقط چهار روز ورزش نکردم اون همه سه روزش مربوط به همین روزای بهم ریختگی های هورمونی بوده که باز از دیشب شروع کردم. کارهای زیادی هست که دلم میخواد انجام بدم و عادت های خوب زیادی هست که میخوام به زندگیم اضافه کنم اما مجبورم خیلی صبورانه و پله پله جلو برم. هر بار تصمیم میگیرم چند تا کار انجام بدم یاد حرف استاد کروژدهی می افتم: " یک گرگی دو تا خرگوش رو می بینه و تصمیم میگیره هر دوشون رو بگیره اما وقتی دنبالشو می کنه هیچ کدوم رو نمی تونه بگیره چون هر کدوم از یک راهی میرن و گرگ نتونسته تمرکز کنه و یکی شون رو تعقیب کنه" پس سعی می کنم یواش جلو برم و زیاد هم هیجان زده نشم چون تجربه نشون داده شروع های هیجان زده خیلی زود به پایان می رسه.
وب کنه.
حالا همسر حرف از 500 تومن میزنه اما من گلوم توی این همزن گیر کرده. هیچ کدوم از وسایلم قرمز نیست اما اینو همین رنگ دلم میخواد. پارسا با 8 تومن یا 12 تومن میشد یکیشو خرید حالا چند؟ ارزونترینش 27 تومنِ ناقابلِ :))). میدونم مارک های دیگه ای هم هستو من زمان خرید جهاز حتی ترسیدم ماشین آشپرخونه بوش رو بخرم مبادا پولم برای بقیه کارها کم بیاد اونم قرمز بود و همیشه تو دلم مونده که چرا ترسیدم و نخریدمش؟! با این حال الان دلم بوش نمی خواد فقط همین رو میخوام همین رنگ همین مدل. خدایا موافقی چک شگفت انگیزمو دوباره بنویسم؟!! :)))



> خیلی دلم میخواد ادامه پست "دریچه نو" رو بنویسم اما نمی دونم چطور مطرح کنم که موجب سو برداشت نشه؟

نظرات 5 + ارسال نظر
هدیٰ جمعه 12 دی 1399 ساعت 12:37

اتفاقاً می خواستم بگم که مشتاقم ادامهٔ اون پست رو بنویسی تا بخونم. جالب بود. من از این مدل کتابا نخوندم تا به حال. یکم بیشتر ازشون بگو :*

بوس بوسی به خودت و ماهک

ای جان دلم
سعی می کنم بنویسم
منم نخونده بودم و برام خیلی جالب بود
عاشقتم

زینب چهارشنبه 10 دی 1399 ساعت 19:55

من اینو دارم عزیزم البته هدیه گرفتم. برای کیک و شیرینی ارزونترین همزنهای دستی کافی ان. فقط اگر نون پز حرفه ای (از اون نونها که چند مرحله ورز دادن میخوان) یا بستنی خونگی دائم درست میکنی ارزششو داره. خیلیم جا اشغال می کنه.

ای جان چه هدیه هیجان انگیزی
حالا فکر کن این مدل اینجا 44 تومنه :)))
دارم از اون همزن ها ولی وقتی خریدم مدلها رو نمیشناختم فکر میکردم فقط کاسه داشته باشه کافیه. :))
اما مال من کاسه اش باید بچرخه تا مواد قاطی بشه و ظاهرن نباید بچرخه
جام که الان کمه
همسر هم میگه تو چند بار کیک پختی هوس همزن حرفه ای کردی :))
ولی اینکه واسه مخلوط کردن مواد رو میریزی داخلش و وسطش کارای دیگه کیک رو هم انجام میدی خیلی خوبه

محدثه چهارشنبه 10 دی 1399 ساعت 09:09

مرسی عزیزم...
من سال نود جهیزیه ام خریدم... یادش بخیر ... دیروز گفتم سرویس قاشق مهمونم برم عوض کنم... دیدم قیمت زده ۲۱ میلیون !!!!!! هیچی دیگه نشستم سر جام

ای جانم
ان شالله خورد خورد عوض می کنی

نسترن سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 15:44

چه همزن دلبری
آفرین به کسی گیر ندادی، غزل این کم کم کاری رو انجام دادن خیلییی مهم و تأثیرگذاره حتی بیشتر از حالت انتحاری
ما منتظر ادامه اون پست هستیم

دقیقا عاشقشم ها
دقیقا کاش بتونم
نمیدونم چرا از فاز نوشتنش درومدم باید همون روزا می نوشتم

محدثه سه‌شنبه 9 دی 1399 ساعت 07:49

دست گذاشتی رو نقطه ضعفم... یعنی من کیچن اید لازمم، شدید... موقعی که جهاز میخریدم زیر یک تومن بود! چجوری عکس گذاشتی؟ یادم میدی؟

تازه فکر کن محدثه این مدل آسانسور برای ظرفش داره خو دل آدم نباید بره براش؟

چه سالی جهاز میخریدی؟

حتما عزیز دلم.
ببین موقع پست گذاشتن یک نوار آبی روشن پایین صفحه هست که لینک picofile.com رو داره
روی لینکش کلیک کن و عکسی که داری رو اونجا آپلود کن
بعد از این که آپلود شده لینک عکس رو میده اونو کپی کن
بعد توی صفحه ارسال مطلب قسمتی که برای تنظیم متن هست بالای محل تایپ که فونت و چیزا رو میشه عوض کرد یک آیکون هست شبیه عکس درخت
اونو کلیک کن و تو صفحه ای که بز میشه لینک عکست رو بزار همین
امتحان کن مشکلی داشتی بپرس ازم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد