هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

ترس

آهنگی که باهاش غرق خوشی میشدم رو گذاشتم و مثل ابر بهار اشک میریزم. مثل سگ ترسیدم و فقط چندتا جمله رو هی برای خدا تکرار میکنم

خدایا از این لحظه دیگه هیچ کس تو دنیا دچار کرونا نشه و همه اونایی که دچارش هستند رو شفا بده.


خدایا نمیخوام نفرین کنم به مسببین این شرایط ولی چرا یک عده خودشونو زدن به خری و پلاسن تو بازار یا راه میفتن میرن سفر

یعنی از کشوری با این همه بی مسئولیتی آدم وحشتش میگیره

نظرات 6 + ارسال نظر
بهار سه‌شنبه 27 اسفند 1398 ساعت 19:05 http://Searchofsmile.blog.ir

بله پدرم مبتلا شد.بستری شد و الان خونه اس

وااای خداجونم
خیلی مراقب خودتون باشید

خدا رو شکر که بهتر شدن و اومدن خونه

هدیٰ دوشنبه 26 اسفند 1398 ساعت 19:52 http://Www.pavements.blogfa.com

غزل من عاااشق دزیره ام. نمی دونم اولین بار دقیقاً کی خوندمش اما دبیرستان بودم. ولی آخرین بارو خوب یادمه. اردیبهشت ۹۶ بود. کتابشو گذاشته بودم خونهٔ عرفان، وقتی اونجا می رفتم توی تایمای بیکاریم که یا خواب بود یا کار داشت می خوندم. الآن که گفتی دزیره یاد اون روزا افتادم. یاد اون حس و حال! شبای خنک اردیبهشت و اون خونه، صدای سکوت و جیرجیرکای حیاط .. خیلی دلم خواست! :)))
خود دزیره رو خیلی دوس داشتم، ژان باتیست رو بابت حمایتگریش خیلـــی زیاد و ناپلئون! کلاً همیشه برای من یه شخصیت دوستداشتنی بوده ناخودآگاه. با اینکه دلم می خواست دوسش نداشته باشم، نمی تونستم! کتاب راجع به خودش و دوران تبعیدش زیاد خوندم همون دوران دبیرستان ولی توی این کتاب واقعاً مقابل دزیره ازش بدم میومد. یه بد اومدنی که نمیشه بازم دوسش نداشت!! کلاً شخصیت عجیبی داره در نظرم. کوتولهٔ خودخواهِ قدرت طلبِ بزدلِ دوستداشتنی ژوزفین احمق رو که نگو اصن! متنفرم ازش!
راستی می دونستی همسر نویسندهٔ مردی به نام اوه (فردریک بکمن) یه خانوم ایرانیه!؟ به خاطر همین توی اکثر کتاباش یه اثری از ایرانیا میشه دید. الآنم کتاب شهر خرسش رو دارم می خونم. با اینکه برعکس امریکاییا از هاکی بدم میاد ولی جذبم کرده فعلاً! تا ببینیم چجوریاست!

وای غزل!!! چقدر اینکه گفتی همسر به بچه ها کرم می ریزه خوب بود جالب بود برام. حتیٰ بچهٔ خودتون آخه؟

یعنی راضی نیستم اگر تو هم بدون سانسورش رو خوندی
من دزیره و ژان بابتیست رو تو اون چند سال دوری درک نمیکردم. چرا ژان بابتیست اصرار نکرد به موندنش یا بعد اومدنش
و چرا دزیره اینقدر یک دنده بود که نرفت

دوست دارم خاطرات ناپلئون رو بخونم
آره منم مقابل دزیره از ناپلئون بدم اومد اوففف
ولی ژوزفین! حرص در بیار بود و بزدل

چه جالب نمیدونسنم. اما از اون شخصیت ایران خوشم میومد. منو به وجد میاورد پروانه (اگر درست بگم)
منم دلم میخواد بخونمش وای الان خیلی کتاب ردیف کردم که لازمه برای کمک به خودم بخونم

یعنی باید ببینی چه میکنه که ماهک جیغ بنفش میزنه

هدیٰ دوشنبه 26 اسفند 1398 ساعت 19:30 http://Www.pavements.blogfa.com

سلام عشقم .. خوبی؟ خوبین؟
مواظب خودتون باشین
اوضاع چطوره؟
من استرس دارم برای عرفان در حد چی!!! خیلی خوبه و رعایت می کنه، جایی نمیره، جز پیش راستین البته. ولی خب خوبه رعایت می کنن جفتشون. فقط وقتی میگن شرکت و اینا میرن من عصبی میشم. می دونم نباید انقدر حساس باشم. عرفان با ماشین خودش میره. شرکتم حالت نیمه تعطیل داره، ولی به هرحال رفت و آمد هست دیگه بهش.
وقتی دیدن من انقدر استرس گرفتم برام عکس گرفتن از همه چی از توو آسانسور شرکت که عرفان سپرده ژل ضدعفونی و دستمال و سطل گذاشتن هر کسی میاد استفاده کنه و به چیزی دست نزنه. توی سالن اصلی شرکت و اتاق خودش هم همینطور. توی ماشیناشون هم الکل گذاشتن. حتیٰ توی خونه. می دونم واقعاً عرفان بیخیال نیست اونقدر ولی خب دور بودن توی این شرایط بهم استرس وارد می کنه. بعد دعوام می کنه خیلی اوضاع گندیه! باز پروژه جنوب خوابیده و عصبیه. منم از اینور روو مخش ولی دست خودم نیست دیگه! نه می تونم بگم پاشو بیا، چون پرواز نیست و باشه هم کلاً خطرناکه؛ نه آروم می گیرم!!
چون اینجا هم داره شدیداً تصاعدی میره بالا.
همهٔ کلاسا تعطیل و آنلاین شدن. پروژه‌م مونده! همه چی داره تعطیل میشه کم کم. افتضاحه، افتضاح!
خلاصه اینکه مراقب خودتون باشید دیگه!
کاش هیچکس بیرون نره که تموم شه!!
شما و ماهک جونم رو می بوسم
جواب خصوصیتم الآن میدم

سلام عزیز دلم. امروز (٢٩ اسفند) عالی بودم. بدون ترس و یه ایمان قوی به خدا که با این رعایت ها خودش محافظت مون میکنه از این بیماری
خیلی بخران سختیه. منو یاد قیامت میندازه
واقعا دلت پیش عزیزانت باشه دلتنگ باشی نمه چیز مهیا باشه اما نتونی بری ببینیشون خیلی سخته ولی فکر اینکه این کار نوعی محفظت از اونا هم هست آرامش میده به آدم.
اینجا هم کلاسها آنلاین شده
خیلی از شرکتا تعطیل شده
روزای نگران کننده ایه ولی امیدوارم تلفاتش کمتر و کمتر بشه و همگی سلامت این دوره نگران کننده رو طی کنیم
کاش نمیرفتن. من با دیدن تکسا چقدر گریه کردم که جاده کیپ تا کیپ ماشین بوز

منم میبوسمت
بلبت جواب هم ازت ممنونم
خوشحالم که خوب برداش کردی حرفمو
و خدا سلامتی بده به اونایی که داوطلب شدن و در تلاشن برای نجات جون آدما

مراقب خودت باش کوچولوی دوست داشتنی من میبوسمر

بهار دوشنبه 26 اسفند 1398 ساعت 14:26 http://Searchofsmile.blog.ir

امیدوارم که کسی دور و برت مبتلا نشده باشه
خیلی نترس کرونا ترسناکه مبتلا و اطرافیانش تا مرز جنون میرن ولی بالاخره میگذره و خوبه که میگذره

بهار نکنه کسی تون مبتلا شده؟
خودت خوبی؟

نسترن یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت 15:31

باور کن اگر قم رو فقط قرنطینه میکردن اینطور نمیشد....بخدا قرنطینه قم که شهر کوچیکیه کار نشدنی نبود....

قم که نمیشه جانم
در و دکان آخوندا بد نام میشد

شارمین یکشنبه 25 اسفند 1398 ساعت 15:08 http://behappy.blog.ir

سلام غزل جان.
امیدوارم خوب باشی عزیزم.
ان شالله به زودی روزهای خوب برسن‌.

همیشه وقتی من میگفتم خودمونم تو بی تدبیری و بی کفایتی و بی مسوولیتی دست کمی از حکومتمون نداریم، بعضیا فکر میکردن میخوام کم کاریهای حکومت رو توجیه کنم. ولی الان دیگه همه مون داریم این موضوع رو به عینه می بینیم که از ما است که بر ما است... وقتی خودمون به همدیگه رحم نمیکنیم، از حکومتهای داخلی و خارجی چه انتظاری داریم؟

سلام عزیزم بهترم
الهی

واقعا بی مسئولیتی تا کجا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد