هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

لذتی به اسم مطالعه

با پشت انگشت اشاره دست راست تری زیر چشمم را پاک می کنم و به ماما گُمبه و جک جوان فکر میکنم. به سفر هیجان انگیز اما ترسناکشان و درسی که ماما گُمبه برایم داشت. درست بعد از خواندن "کافه چرا" نمونه کتاب را خواندم و روحم در ادامه اش ماند تا اینکه یک ماه قبل کناب را خریدم و درست همین لحظه تمامش کردم. درس بزرگی برایم داشت که چالش زندگی ام شده. پنج بزرگ زندگی ام چیست؟  

هر بار کتابی تمام می شود برایش دلتنگ می شوم و به خودم می بالم که بین مشغله ها زمانی را برایش باز کردم و غرق در هیجان آموزه های کتاب شده ام.

دو شب قبل هم بالاخره کتاب صوتی "مادر بزرگ سلام رساند و گفت متاسف است" را تمام کردم. کتابی که برایم به شدت شیرین بود چون خودم در بطن زندگی با یک فرشته کوچکم و آرزو می کنم روزی مثل مادربزرگ قصه بتوانم برای نوه ام مادربزرگی کنم. همانقدر خلاق و شاید کمی کله خر :))

تعریف "مردی به نام اوه" را خیلی شنیده بودم اما اولین کتابی که از "فردریک بک من" خواندم؛ "بریت ماری اینجا بود" بود.  یک زن پیر شصت و چند ساله وسواسی که تصمیم میگیرد زندگی اش را عوض کند و وابسته به شوهری که سالها بود اما نبود و او را ندید نباشد. داستانی آرام ولی پر از نکته. البته برای من.  همیشه فکر می کنیم از ما گذشته اما هیچوقت از ما نمیگذرد. بالاخره از یک جایی باید دست به تغییر زد. 

عاشق نوع نگاه فردریک شدم. بعد مردی به نام اوه را خواندم و غرق عشق و شیرینی شدم. و لذت داستان آنجایی بیشتر شد که زنی ایرانی؛ قلب مرد به ظاهر بی احساس داستان را زنده کرد و دوباره به زندگی امیدوار

و حالا داستان دخترکی تقریبا هشت ساله به شدت باهوش و اهل مطالعه که تمام کتابهای هری پاتر را خوانده و فیلمهایش را دیده و هر سوالی برایش پیش می آید؛ از ویکی پدیا می پرسد و مادربزرگش حامی به تمام معنای اوست و بعد...

اوایل قصه میاماس، سرزمین نیمه بیداری برایم مبهم بود اما کم کم فهمیدم تمام شخصیتها و هیولاها و وورس ها و ... برگرفته از واقعیتند که مادربزرگ همه را در قصه ها برای نوه اش جا داده و فکر کنم در اولین فرصت دوباره قصه را از اول گوش خواهم داد.

مادربزرگ در قالب قصه درسهای بزرگی به نوه شیرین و فوق العاده باهوش اش می دهد و او خیلی خوب درسها را فرا می گیرد.

و جالب ماجرا برای من یکی از همسایه های سلختمان اجاره به شرط تملیک؛ بریت ماری بود. این بریت ماری در خقیقت همانی بود که کتابش را خوانده بودم و حالا دانستن بیشتر از گذشته اش چشمهایم را خیس کرد.

از لذتی که بردم همین بس که به خودم افتخار می کنم برای خواند ای همه درسِ زندگی


+ تصمیم دارم حوزه جدیدی به مطالعاتم اضافه کنم که چند سال است با آن به نوعی درگیرم اما حدی نگرفته ام. اما این بار خیلی جدی تر باید برایش زمان بگذارم. 


+ له له میزنم برای خواندن "روان درمانی اگزیستانسیال" اما اول باید کتابهای نیمه کاره امسال را تمام کنم. شاید سال جدید وقت شروع مطالعات خاص تری باشد.


+ راستی لیست خرید نمایشگاه کتابتون رو تهیه کردید؟ :) به من هم تقلب بدید

نظرات 3 + ارسال نظر
بهار شنبه 3 اسفند 1398 ساعت 22:21 http://Searchofsmile.blog.ir

منم دارم مادربزرگ سلام رساند و میخونم نصف شده تقریبا اوه رو قبلا خوندم شخصیت جالب و قابل درکی داره
رواندرمانی اگزیستا.... چقدر اسمش سخته
از یالومه؟ اگه از یالومه میزارمش تو صف که بخونم اتفاقا یکی از کانالای کتاب تو اینستا خیلی تبلیغش میکنه

صدای آقای عمرانی خیلی خوب بود واسه منی که یه وقتایی نمیرسم خودم بخونم
اینجاها تازه آدم میفهمه همه شخصیتهای قصه آدمهای واقعی اطراف مامان بزرگ هستن
آره منم دوسش دارم

از یالومه
داستان نیستا
کتاب تخصصی ِ ولی من خیلی دلم میخواد سرم خلوت شه و شروعش کنم
فکر کنم بعد از عید وقت بشه
من چندتا از کتابای یالوم رو گذاشتم تو نمایشگاه بخرم
و اون یکی که خوندم مخشر بود

نسترن شنبه 3 اسفند 1398 ساعت 15:52 http://second-house.blogfa.com/

سلام
نه دو سه سالی میشه نمایشگاه نرفتم و چند وقتی هم هست خیلی کم کتاب میخونم

سلام مهربون
منم از وقتی باردار شدم نرفتم
پارسال هم ماه هنوز خیلی کوچیک بود
اما امسال میخوام برم ان شالله
مخصوا غرفه های کودک
دوباره شروع کن حالتو بهتر میکنه

شیرین جمعه 2 اسفند 1398 ساعت 16:18

"بریت ماری اینجا بود" و مردی به نام اوه رو خیلی مشتاق شدم بخونم غزل جان
بعله که به کتاب خوندن علاقه دارم خیلی هم زیاااد.

فقط بریت ماری روند داستانش خیلی هیجان انگیز نیستا
ولی همون روند آروم و شخصیت وسواسی بریت ماری منو جذب خودش کرده بود
میدونی که سلیقه ایه
ان شالله خوشت بیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد