هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

دل مست

موفقیت یعنی بیشتر خندیدن،. احترام گذاشتن به دیگران و جلب احترام آنها، محبت به کودکان، قدردانی از زیبایی، یافتن بهترین ها در دیگران و تحویل دادن دنیا کمی بهتر از زمانی که دنیا را تحویل گرفتی

رالف والدو امرسون

  

و همیشه فکر می کردم غیر از این نمی شود زندگی کرد. مگر می شود ماه اک بیرون از خانه خودش را به در و دیوار بزند و من ناراحت نباشم؟ اصلا مگر میشود عصبانی نشد؟

و امروز ماهک تا توانست خودش را به در و دیوار زد. خانم کارمند محل کار همسر ماهک را بوشید و من بدون ناراحت شدن، بدون اضطراب گرفتن فقط صورتش را شستم. 

و حالا بعد از مدتها با آرامشی شبیه آرامش ابدی؛ البته ابدی بودنش فقط به دلیل بی نظیر بودنش است؛ پا به خانه پدری گذاشتم و به ماهک در هیچ چیز حتی در ذهنم گیر ندادم؛ چه رسد در کلام.

و با اینکه از خواهرک شنیده بودم که آن عزیزِ عزیزتر از جان از مدتی قبل و با دیدن مستند بی بی سی، دست شستن هایش دائمی شده و من ایمان داشتم دلیل اصلی اش همان معجزه شکر گزاریست و لیست آرزوهایم، حس دیدن آرزویی که به حقیقت پیوسته آنچنان وصف ناپذیر است که قلبم از شدت هیجانش کم مانده بیرون بزند.

و همه اینها یعنی من تغییر کرده ام و تلاشم برای خدمت به کائنات، هستی و انسان ها به بار نشسته.

همسر به طرز غیر قابل تغییری مخالف خوردن داروهای روانپزشکی بود. و شنیده ایم که گفته اند "عدو شود سبب خیر"؟!  سردردهایطولانی مدت اخیر شدند بانی خیر. پزشک مغز و اعصاب هنگام تجویز دارو از وسواس پرسید و من همه آنچه بود بازگو کردم و حالا داروها با وجود هشت روز مصرف تاثیر به سزای در کاهش حساسیت های من داشته. از هیجان این تغییر این روزها روی پای خودم بند نیستم. گویی قلبم این میزان از هیجان را تاب ندارد

این روزها به طرز شگفت انگیزی خودستایی می کنم. نه در حد نامعقول. آنقدری که رابطه ام با  درون زیبا و لطیف شده. به جز برای مانتویی که یکشنبه خریدم و به محض پرو مجدد در خانه پشیمان شدم و با وجود تایید بقیه حس میکردم فقط محض خوشحالی من زبان به تایید خریدم گشوده اند و تمام شب تا چهار صبح بیدار بودم و تمام صبح تا ظهر یکشنبه را در پوشیدن و درآوردنش؛ تقریبا برای چیز دیگر خودم را زیر سوال نبردم. سالها بود دچار چنین حسی بعد از خرید نشده بودم.

البته که شک ها به قوت خوبش باقی اند اما برخلاف گذشته تقریبا اضطرابی به همراه ندارند. شاید داروی این شک های آزاردهنده جدا باشد. شاید هم بهترین دارو بی اعتنایی ام باشد.

و ناگفته نماند یکشنبه شب مانتویی که همسر وقت خرید گفت خوب نیست و من به خودم جرات دادم و برای دومین بار عیلرغم همیشه، بدون تایید همسر چیزی را که پسندیده بودم خریدم. و بعد تمام شب خواب را بر خودم حرام کردم؛ از بعد از ظهر دوشنبه و بعد از شستن اش و از بین رفتن بوی دود سیگار دوباره چنان مهرش به دلم افتاد که دلم میخواست همان روز مهمانی دعوت بودم و با مانتوی جدید جولان میدادم و امروز چنان حس پرنسس گونه ای از پوشیدنش داشتم که وصف ناپذیر است و البته که همسر برخلاف شب خرید امروز تاییدش کرد و به نظرش خوب است؛ نه عالی. :) به گمانمدازم کم کم می آموزم که اولویت اول خودم هستم اگرچه نصف روزم برای خارج شدن از این تردید بسوزد. قبل تر ها روزهای زیادی در این تردید ها نابود می شدند و در نهایت سرنوشت جنس خریداری شده به تعویض یا پس دادن منتهی می شد. 

نزدیک ٣٠ ساعت از حضورمان در خانه پدری میگذرد و برخلاف اغلب زمانهای گذشته در کل بدحالیهای اضطراب گونه وسواسی من در جمع به یک ساعت هم نرسیده و این یک موفقیت باور نکردنیست.

حالا دل مست کنار همسرک دراز کشیده ام و غرق خوابالودگی اما دلم قنج می رود بخوانم، ببافم و بیدار باشم و این حس هیجان انگیز،ناشی از آن تغییر بزرگ (ان شالله)، حضورم در اینجا، تاثیرات به شدت مثبت داروها، حس خوشبختی از داشتن این همه حضور بی همتای عزیزان و هیجانات این تغییرات درونی خواستنی که ناباورانه واقعی شده اند؛ است. دلم دلم دلم....

نظرات 9 + ارسال نظر
بهار دوشنبه 14 بهمن 1398 ساعت 10:48 http://Searchofsmile.blog.ir

خب بهت تبریک میگم به خاطر اینکه خیلی خیلی خیلی زیاد تغییر کردی.
در مورد داروها .دکتر به من گفت ۲۱ روز طول میکشه اثر کنه.
خوشحالم که انقدر زود داری اثرش رو میبینی

دقیقا خیلی خیلی زیاد
شاید از منم همینطور باشه
من از قبل از دکتر رفتن حسهام عالی شده بود اما با شروعش حساسیتهام کم شد

نسترن شنبه 12 بهمن 1398 ساعت 09:47 http://second-house.blogfa.com/

به به و به وبه چققققققققققققدر خوشحالم برات غزل
امیدوارم حال خوبت مستدام باشه عزیزِدلم
مانتوی نو هم مبارک
من اگر همسر بگه نه بهت نمیاد میخوره تو ذوقم ولی بارها شده بقیه گفتن مثلا بد نیست ولی من خودم دوستش اشتم و پوشیدم

مرسی نسترن عزیز
خیلی عالی شده همه چیز
امیدوارم
ممنونم عزیزم خیلی خوشم میاد ازش
من الان حسم اوکی شده و اتفاقا همسر الان میگه خوبه

شیرین جمعه 11 بهمن 1398 ساعت 23:03 http://khateraha95.blogfa.com/

خداروشکر
از اونجا که من همه این تغییرات رو از معجزه شکر گزاری میدونم و بهش ایمان دارم .بهت هزاران بار تبریک میگم که اینقدر موفقی

هزاران هزار بار شکر
و خودمم ایمان دارم هیچ چیز اندازه معجزه شکر گزاری تاثیرگذار نبوده
فدای محبتت شیرین عزیز

شارمین جمعه 11 بهمن 1398 ساعت 01:47 http://behappy.blog.ir

جووووووون

ژژژژژژژژژژون حتی

آرزو پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 22:01

خدا رو هزار بار شکر

خدا رو هزارن هزار بار شکر
به قول قدیمیا صد کرور شکر

مرضیه پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 14:25 http://because-ramshm.blogfa.com

نمیدونی غزل جان چقدددددددر با این پستت ذوق کردم و برات شاد شدم
الهی ی ی ی شککککککر.... الهی شکر که لحظه به لحظه حس های خوبت پررنگ تر میشه
واقعا خدا رو شکر
میبوسمت

خودم باهاش باریدم از شدت خوشحالی
مثل رویاست مرضیه جانم
قربون تو و ذوقت دختر شیرازی شیرین
الهی کرور کرور شکر
منم میبوسمت
تنم سرد و گرم میشه از دیدن این حجم از مهربونی
واقعی بودیم قطعا محکم محکم بغلت میکردم

هدیٰ پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 12:56 http://Www.pavements.blogfa.com

سلام پرنسس خوش سلیقه
من خوبم و بقیه‌ش بماند! شما چطوری؟

چی بهتر از اینکه بعد یه مدت اومدم می بینم انقدر حالت بهتره، خونهٔ پدری هستی و هیچ وسواسی هم در کار نیست!
بگو چی بهتر از این آخه؟
خیلی خوشحال شدم با خوندن این پست غزل
ماهک کوچولوی خوشمزه رو ببوس

سلاااام عزیزکم
الان پس میفتم از این همه تعریف
نه به خوش سلیقگی شما جانم

هدىٰ عین رویاست
باورم نمیشه
واقعا هیچی بهتر از این نمیشد
عزیز منی
منم خوشحال شدم با دیدن اسمت توی کامنتا
دست بوسه

س.ن پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 11:36

سلام دوست عزیزم
من هم دقیقا بعد از خرید همین مشکل رو دارم
تا صبح میگم کاش نخریده بودم
فرداش بیست بار می‌پوشم
هی ذهنم درگیره
اگر بشه...میبرم ببینم پس میگیره یا تعویض میشه...
دقییییق همینجوریم...
شما که پیگیر هستین،این چ مشکلی عست که من هم دچارش هستم

درود بر شما
در مورد من بر میگرده به کمال پرستی (که میخوام هر کس اون خرید رو دید تایید کنه و میخوام بهترین باشم)
که قطعا امکانش وجود نداره و خقیقت اینه که من مهم ام که خوشم بیاد نه بقیه
و مورد بعدی وسواس فکری که دائم میگم خوبه ؟ بده؟
حدس میزنم شما هم وسواس فکری داشته باشید که برای درمانش اقدام کنید به شدت کم میشه این حالتها
بهد در موار اینطوری دائم به خودم میگم باید مسئولیت انتخابت رو بپذیری و استفاده اش کنی
مثلا این بار که مانتو فقط بوی سیگار میداد و البته معمولا لباسهایی رو که بدونم خراب نمیشن میشورم بعد از خرید
انداختمش تو لباسشویی و پاک شدن بوی سیگار و حس تمیزیش دلمو قرص کرد
و با بهترین حس دنیا تنم کردم و حتی با اینکه همسر موقع خرید گفت خوب نیست
بعد از اینکه ست کردم با لباسام گفت قشنگه
من بارها خرید کردم شک کردم پشیمون شدم اما نه عوض کردم نه پس دادم و لستفاده کردم و جالبه که با شروع استفاده شکهام از بین میره
و همین تلاش کمک کرد به ندرت دچار چنین تردیدایی بشم
امیدوارم حرفام کمکتون کنن

روبی پنج‌شنبه 10 بهمن 1398 ساعت 03:08

حال دلت همیشه خوش

به همچنین روبی عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد