هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

مرور

عصری بعد از حمام گرفتن با وجود شنیدن در خبر بد امروز، دوباره بعد از دو روز احساس خوشبختی فوران کرده برد. اگرچه غم ته دلم سرجاش بود.

خانم خونه که حال ندار بشه خونه میشه بازار شام . با خیال کمی بافتنی و خوندن چند صفحه برادران کارامازوف میشینم روی کاناپه اما چشمام از خواب و سرماخوردگی یک خط صاف شده. این یعنی تو خواب باید ببافمو کتاب بخونم.

این هفته یک کتاب محشر خوندم که با هر صفحه اش به خودم افتخار کردم که میخونمش. بعدن میگم اسمش چی بود

خیلی دلم میخواد حوصله کنم کتابای نیمه کاره رو تموم کنم. اما وسوسه خوندنیای جدید رهام نمیکنه

نیمه کاره هام

١- جز از کل (فوق العادست از لحاظ کشش داستان فقط با روحیاتم جور نبود) هیجان خوبی داره. ولی اوایلش زیادی منفعل و زجرآوره و خوب شخصیت راوی داستانه دیگه

٢- تولستوی روی مبل بنفش ( نداشتن فراز و فرود و هیجان خوصله امو سر برد) پر از اسم کتاب و نویسنده است برای اونایی که معرفی کتاب دوست دارن

٣- زندگی نزیسته ات را زندگی کن (تمریناش کمک لازم داره برای همین رها شد) به نظر بد نیست اما فکر کنم تهش راهکار درست درمونی نداشته باشه. 

٤-  هنر رهایی از دغدغه (زندگی نزیسته رو که خریدم از هیجانم از صفحه ١٢٠ موند) فعلا تظری در موردش ندارم تا کامل بهونم

٥- تربیت کودک دو ساله (تقریبا یک سومش مونده و هر شب چند صفحه میخونم) کتاب خیلی خوبیه واسه شناختن وضع بچه های دو ساله

٦- جادوی نظم (عالی پیش میرفتم که فیدیبو آیفون تخریم شد و تا یک ماه بعد که وصل بشه خوره یک کتابای دیگه به جونم افتاد) کتاب خوبیه و پیشنهادش میکنم

٧- عطر سنبل عطر کاج (بعضی جاهاش که مثلا طنز بود منو یاد یک عده مفت خور عوضی مینداخت که تو سطل آشغال ذهنم هم جا ندارن)

٨- چراغ دل شوهرت را روشن کن (١٠٠ صفحه اش مونده. بدک نبود اما چراغ دل شوهرمو نتونستم روشن کنم :)) چون نه کسی رو دارم بچه رو بسپرم بهش. نه  میتونم برم سر کارش بادکنک بترکونم و آی لاو یوهاش بریزه بیرون :)) ولی حرفاش خوب بود اما هیلی توصیه لش نمیکنم)


هشت تا کتاب نصفه؟!

یعنی عاشق خودمم که امسال حسابی تلاش کردم واسه خوندن و کتابای خوبی خوندم به جز دختری که رهایش کردی بقیه رو خیلی دوست داشتم

آخر سال یک مروری روی تموم شده ها باید بکنم

کاش میشد خودمو به برنامه گروه برسونم. دویست صفحه عقبم :((((

ولی حاضر نبودم از پی دی اف بخونمش وقتی کاغذیشو سفارش داده بودم و حالا روی میز دلبری میکنه. بعد از سینوهه کتاب کاغذی دستم نگرفتم از پارسال  به جز عطر سنبل عطر کاج که تمومش نکردم


یک عالم کتاب دارم واسه خوندن اما به شدت مشتاق خوندن روان درمانی اگزیستانسیال هستم. خدا کنه تا تهش بخونم و بتونم ازش بهره خوبی ببرم


و نمایشگاه؟! در کمین کتابای اروین یالوم هستم اگر نظرم تا نمایشگاه عوض نشه و خود خفه کنی در سالنهای کودک :)))


درست جان از نوازش های دلچسب امشب سپاس بیکران

نظرات 2 + ارسال نظر
هدیٰ شنبه 21 دی 1398 ساعت 08:31

این روحیهٔ کتابخونت

عاشقتم

هدیٰ شنبه 21 دی 1398 ساعت 08:29 http://Www.Pavements.blogfa.com

غزل جونم؛ مسئولین اینجا و کانادا مثل اونجا نیستند که از روی فرضیات یا به صورت ذهنی و براساس توهماتشون حرف بزنن.
این قضیه برای آمریکا ثابت شده‌س، همچنین برای کانادا. الآنم که اونا اعتراف کردن، امشب تا چند دقیقه دیگه نخست وزیر کانادا می خواد زنده حرف بزنه. ارزشی که کانادا برای اون بچه های دانشجو قائله نمونهٔ بارز انسانیته. اونا رو کانادایی و هموطن خودش می دونه. گلناز رفته بود تورنتو برای مراسمِ دوستاش و وقتی از همدردی کاناداییا و باقی خارجیا می گفت فقط دلت می خواست گریه کنی.
دیگه طاقتشو ندارم. وقتی چند تا از اون بچه ها رو می شناختی، می دونستی چه آدمای ارزشمندی هستن، وقتی می بینی جون جوونا انقدر بی ارزشه .. وقتی می شنوی مادر یکی از اون بچه ها سکته کرده ..

چرا نباید پروازای اون شب کنسل می شدن؟ عرفان میگه لوفتهانزا خودش پروازاشو به ایران کنسل کرده تا یه مدت.
منم دلم می خواست فقط واسه یه بارم که شده امریکا اشتباه کرده باشه، اما اینطوری نیست عزیزم. باید قبول کنیم!

امیدوارم خوب باشی، ماهک جانو ببوس

میدونی فکر اینکه اگر رئیس جمهور کانادا پیگیر نمیشد اینم مثل میلیونها دروغ دیگه شون فقط لاپوشونی میکردن خیلی دردناکه
تمام اول هفته قبل هر از گاهی که همسر علیرغم معمول خونه گاعی میزد شبکه خبر ایران حالم میخواست بهم بخوره از حرفای حال بهم دن مسئولین و مردم نفهمی که خواستار انتقام سخت بودن
و حالا اون انتقام گیری مسخره شون سخت تر از سخت برای ماها و از اون سخت تر خانواده هاشون
وقتی فهمیدم دیگه اختیار اشکامو نداشتم
همسر حیرت زده میگفت غ ز ل این جک ِ که میگن خطای انسانی
مگه میشه هواپیمای مسافربری رو با جنگی اشتباه گرفت؟
میگفت خودشون میگفتن چطور امریکا اشتباه گرفت و هواپیما مسافربری ایران رو زد
هدىٰ حالم خیلی بده
طفلی خانواده هاشون
لعنت به این همه بی مسئولیتی
لعنت به جنگ
لعنت به انتقام جویی
بعنت به قدرت که اینقدر کثیفه

دقیقا باید کلا پروازا رو کنسل میکردن

خوب؟ با این همه خبر تلخ؟
دردناک و وحشتناکه

ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد