هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

دردناک و رنج آور

دردناک ترین اتفاق تو زندگیه یک آدم اینه که نتونه خودش رو اونطور که لایقش هست دوست داشته باشه.

رنج آور تر از اون اینه که دائم کارهای خودش رو ةم ارزش ببینه و به جای تشویق و محبت دائم تکرار کنه "آخرش عیچی نمیشی. تو آدم نمیشی وگرنه شیوه زندگیت رو عوض میکردی" و میفته توی یک دور باطل تمام نشدنی


حالا با این حالتها مراسم نخوابیدن ماه ام رو تصور کنید که تا الان با این حال خراب ده بار آب دادم، شیر دادم. بردم رو تخت، آوردم اینجا و هنوز هم نمیخوابه و از تو اتاق هی میگه ماماااانی بغل. مامااانی کُمَ کن مامانی آپ و من دلم میخواد از سختی این بلند شدنها در شرف خوابی که حس میکنم تنها راه نجاتم از این حال بده جیغ بزنم 



برای رهآ

رها جون ماه اک بعد شیر گرفتن؛ ظهرها تا بتونه نمیخوابه. ولی وقتی هم ظهر نخوابیده تا ١٢ بیداره. من رسما نابود میشم از اینکه هیچ جوری نمیخوابه. بغل بغل های الانش رو هم نمیفهمم از چیه؟ هم نگرانم کرده هم آشفته. ممنونم از راهنماییت باید تلاش کنم

نظرات 4 + ارسال نظر
غ ز ل شنبه 11 آبان 1398 ساعت 01:12

برای رهآ
چراببخشم؟ ازت ممنونم که دحمت میکشی و برام مینویسی

هدی شنبه 11 آبان 1398 ساعت 00:04

شرایطت سخته خیلی حق داری.از شیر گرفتن واسه نی نیا سخته خیلی واسه همین بغل و میخوان واسه جبران نداشتن سینه و شیر.ولی ما مامانا هم تحملی داریم چون آدمیم خوب.کاش همسایه بودیم گاهی به داد هم میرسیدیم عزیزم

دقیقا
خدا کمک کنه بدون آسیب به بچه ها بتونیم بگذرونیم این دوران رو

قلب من بدون نقاب جمعه 10 آبان 1398 ساعت 12:31

چقدر دلم میگیره وقتی این حالت رو می بینم
تمام مهارت ها رو ما باید تو خانواده یاد می گرفتیم
ولی هنوز هم دیر نیست و می تونی خودت قدم برداری برای بهتر شدن حالت
میدونی به نظرم سخت ترین بخش اینه که حال تو دوره ای هست
یعنی وقتی خوب میشی ی مدت بعد دوباره همه چیز برمی گرده و انگار منتظر ی تلنگره
امیدوارم حالت بهتر از قبل بشه و راهی پیدا کنی برای گریز

یعنی رسما روانم پریود میشه در حد لالیگا
متاسفانه یاد نگرفتم ولی باید تلاش کنم
به این دوست دلشتن خود به شدت نیاز دارم
ممنونم از آرزوی خوبت
خودمم همینو میخوام
بدی من اینه اصلا درون ریزی ندارم
همش برون ریزیه

مرضیه جمعه 10 آبان 1398 ساعت 12:09 http://because-ramshm.blogfa.com

من یادمه اون اوایل که بدنیا اومده بود میگفتین هر موقع من ناراحتم ماه بیشتر نمیخوابه و بغلش باید بکنم انگار که کوچکم حال درونی منو متوجه میشه و میخواد منو آروم کنه.... لابد هنوز این حس باهاش هست، شما ناآرومی و اونم دنبال بغل کردنتون

به این فکر نکرده بودم
اما شاید به خاطر از شیر گرفتن هم باشه ها
نمیدونم
منم آروم میشم با بغل کردنش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد