هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

نیمه شعبانتون مبارک. این چند روز ترکستان بودم و نتونستم پستم رو کامل کنم. هم سرم شلوغ بود هم ماه اک اجازه نمیداد.

در طول روز یواشکی دور از چشم ماه اک باید گوشی دستم بگیرم وگرنه همش میگه تاب تاب و نمیدونی بالاخره کدوم فیلم رو میخواد که تهش جیغ نزنه که تاب تاب. تاب تاب، چون دقیقا کن فیلم تاب بازیشو میزارم ولی اون بازم گریه اش میفته بعد از یک بار دیدن که تاب تاب ولی دیگه اون فیلم رو نمیخواد ببینه. اینجور وقتاست که تازه میفهمیم منظورش از تاب تاب دقیقا تاب بازی نیست اما نمیدونیم به چیا میگه تاب تاب. و نتیجه شده این که حتی نتونستم کامنت تایید کنم یا کامنت بزارم

الان خوابه اما من باید بدو بدو برم آشپزی کنم و ساک ها رو باز کنم و جمع کنم.  ممنونم از مهربونیاتون. کم کم کامنت ها رو تایید می کنم.

آخر هفته عروسی نوه عمه ام است. خیلی دلم میخواست تو این عروسی باشم اما با کار همسر مجبوریم بی خیال شیم. خیلی دوست داشتم باشم اما حس و حال تنهایی با یک فسقل شیطون تو اتوبوس نشستن رو ندارم. بدون همسر هم نمی چسبه اصلا

نظرات 2 + ارسال نظر
شارمین سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1398 ساعت 14:51 http://behappy.blog.ir

شاید می خواد دوباره خودشو ببری تاب بازی

نه به خود گوشی اشاره می کنه. میخواد یک چیز دیگه بزاری اما چون هی میگه تاب تاب نمیدونم چی میخواد و کلا یک هفته است در خفا گوشی دستم میگیرم شاید از سرش بیفته

فرزانه دوشنبه 2 اردیبهشت 1398 ساعت 21:49 httphttp://khaterateroozane4579.blogfa.com/

به سلامتی . انشالله که خوش گذشته باشه
بعد سفر ادم نیاز به استراحت داره ولی جمع کردن وسایل هم خودش پروسه ایه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد