هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

+ دچار موج های سینوسی شدم. حال دلم لحظه ای شده. ماه اینقدر غر زد و خودم از بهم ریختگی های خونه عصبی بودم که سرش داد زدم. طفلکم زد زیر گریه و من الان با حال بد و عذاب وجدان کز کردم یک گوشه و میگم طفلک معصوم و صبورم لابد حالش بده چرا من هم اذیتش کردم به جای درک کردنش؟!


+ یه خانومی هست تو اینستا سه قلو داره. من فالوش نکردم چون قبولش ندارم اما همسر فالو کرده. اونوقت یک استوری چند ماه قبل گذاشته بود که من کارگر ندارم. خودم خونه رو مرتب می کنم. گاعی تا سه شب بیدارم کار می کنم. البته میگه که مامانهاشون تو نگهداری بچه ها کمک می کنند. در هر صورت من با یک بچه و گاهی تا سه شب مشغول کارم پس چرا نمیشه؟! یا اون راست نمیگه یا من بی عرضه ام


استوریشو همسر برای من پلی کرده که ببین کاراشو خودش می کنه تو هم میتونی

نظرات 6 + ارسال نظر
غزل یکشنبه 8 مهر 1397 ساعت 21:33

یکیشون که 4 تا بچه داره و همین دروغها رو می بافه از آشنایان ماست. نه تنها کارگر روزانه برای کار منزل، که برای بچه ها هم پرستار جدا داره....اینو که من از نزدیک می شناسم می دونم به وسعت اقیانوس دروغ میگه چه رسد به بقیه اشون!

ای بابا
آخه چه کاریه گفتن این همه دروغ؟
چه سوزی به حالش داره؟

ابان دوشنبه 2 مهر 1397 ساعت 11:52 http://abanam.blog.ir

اون خانم تبریزی را میگید ..
خب یکی از بچه هاشون که اغلب خونه مامان بزرگش هست
من استوری را ندیدم ولی تو کامنت ها و پست ها بارها گفتن کمک دارند داری خونه داری ...

آبان جان من ایشون رو فالو نکردم. پستهاشم دنبال نمی کنم. همسر فالو کوده بود و چیزایی که میدونم نقل از گفته های همسره
و خوب اون استوری هم که چند ماه قبل گذاشته بود و صداشو خودم شنیدم
آخ کاش همسر اینو بدونه
نه که هی در موردش حرف بزنه ها اما دو سه باری که قضیه مطرح شده من خیلی دلم گرفت

مرضیه یکشنبه 1 مهر 1397 ساعت 14:09 http://because-ramshm.blogfa.com

یه خانومه رو دیدم که سه قلو دختر دارن تبریزیو ترک زبانن. همون؟
ولی من یه چیزی بگم:
خاله ام خیلی ریتمش آروم بود و تمام کارهاشو شوهرش انجام میداد.... مامانم یکروز به مادرشون گفتن: دختر بردارشوهرم دوقلو پسر گیرش اومده؛ مادربزرگم رو کرد به خاله ام و گفت: ایشالله توام یه دوقلو گیرت بیاد یه خورده سریع بشی
دقیقا سال بعد دوقلوهاش رو زایمان کرد.
بسیااااااارم زرنگ شد:|
اما با همه اون حال خاله ام هنوز ک هنوز هست بچه هاشون ۱۴ سالشونه وقت نمیکنه ناهار بپزه!!اماااا تمام کارهای خونه و انجام کارهای دوقلوها بعهده خودشه و تازه خاله من کارمندم هست. پس حرف اون خانوم پر بیراه هم نیست
ولی ی ی ی دخترعموم با اینکه خونه هست و تمام خریدهاشم بعهده همسرش هست؛ یه پرستار داره برای دوقلوهاش یه خانومم هفته ای یکبار میاد خونه اش رو تمیز میکنه یه خانومم ماهی یکبار براش سبزی پاک میکنه و خرد میکنه و تمام سرخ کردنی هاشو براش سرخ میکنه؛ بازم میگه وقت کم میارم!!
در نهایت باید گفت هرکسی یک کسی هست و من میگم هرکسی چه زن چه مرد هر چقدر بیشتر از حد توانشون از خودشون کار بکشن اطرافیان نه تنها ممنون هستن بلکه پرتوقع تر هم میشن؛ پس هر کس باید در حد توان خودش کار کنه نه بیشتر!!

من اسم نیاوردم غیبت نشه
به نظرم کمک های متفرقه داره حالا نه الزاما خدمتکار و پرستار
با سه تا بچه درسته شاید بشه به کارها رسید اما اینکه هر روز بلا استثنا خونه ات اونقدر تمیز و مرتب باشه که هی عکس و فیلمش رو شیر کنی به نظر من نمیشه
من نمیگم کسی چنین قابلیتی نداره که با چندتا بچه به کاراش اصلا نرسه
ولی اینکه دست تنها باشی تو نگهداری بچه ها و همیشه خونت برق بزنه و منظم باشه و هر روز تو فضای مجازی با یک عالم فالور فعال باشی یک چیز نشده
من کارای خونه رو دست و پا شکسته انجام میدم اما اصلا نمیتونم مثل قبل فراغ بال داشته باشم وایه بک پست ساده
حالا چه برسه به عکسای خاص و اینستا و جواب فالورها و قس علی هذا

خدا حفظ کنه بچه های خاله و دخترعمو رو مرضیه جان

بله واقعا آزم باید در حد توانش کار کنه وگرنه توقع میشه
خاله ات به نظرم خودشونو خیلی اذیت کردن
آدم نباید به خاطر بقیه به خودش ظلم کنه و اینقدر رررر کار کنه

من یکی از سختیهام اینه که از لحاظ جسمی خیلی زود خسته میشم و این روزا به خاطر بغل کردنهای ماه کمر درد دارم

آزاده یکشنبه 1 مهر 1397 ساعت 08:56

باورش برای منم سخته..باور نکن..منم با یه بچه ده ماهه آروم بیشتر اوقات نمیرسم کارهای روزمره رو تموم کنم.

خیلی سخته واقعا

ند یکشنبه 1 مهر 1397 ساعت 06:54

اون راست نمیگه من یه پسر ۱۸ماخه دارم گاهی غذاهم نمیتونم درست کنم

منم حرفو قبولندارم
منم گاهی به هیچ کاری نمیرسم

لیلی شنبه 31 شهریور 1397 ساعت 18:21 http://aparnik5.blogfa.com

باورش که خیلی سخته

منم نتونستم باور کنم مگر اون چوب جادو داشته باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد