هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

شهدای آتش نشان

امروز با تک تک خانواده هایشان درد کشیدم و باریدم؛ پای تلویزیون. چقدر دردناک و عظیم است این مصیبت.  اشکهایم تمام نمی‌شوند. نمی‌توانم کانال را عوض کنم. دوست داشتم در مراسم تشیعشان حاضر باشم. خدایا دل من آرام نمی‌گیرد؛ دل خانواده هایشان در چه حال است؟!


امروز اولین روز ماه جمادی الاول است. زمانی که ماه قمری از روز دوشنبه شروع می‌شود؛ ختم سوره واقعه مجرب است. برای اطلاع از نحوه این ختم، پست آبگینه عزیز را بخوانید


قدردانی‌های زنانه؛ عکس العمل‌های مردانه 1

از در آمد تو؛ با یک نایلون پر از انبه. مشغول کاری بودم که حسابی ذهنم را درگیر کرده بود؛ فکر کنم یک غذای سخت می‌پختم. بعد از باز کردن در، برخلاف همیشه عکس العملی نشان نداده بودم و با عجله خودم را پای گاز رسانده بودم. نیم ساعت بعد که کارم تقریبا تمام شده بود؛ همین که برگشتم و  نایلون انبه را روی اپن دیدم؛ گفتم: "وااااای ما انبه داریـــــم. دستت درد نکند". بین خودمان باشد؛ خیلی وقت بود که سفارشم در صف انتظار مانده بود. آن وقت بود که صدای همسرک درآمد که مگر موقع وارد شدنم، ندیدی؟ و من توضیح دادم که آنقدر ذهنم درگیر بوده که دقت نکردم. با لبخندی گفت: دیدم عکس العملی نشان ندادی!!!


حقیقت این است که من هر موقع همسرک جان با دست پُر به خانه بیاید؛ سریع خریدها را از دستش میگیرم و با ذوق و شوق بابت آن خریدها تشکر می کنم. اوایل نمی‌دانستم چقدر این رفتار من برای او ارزشمند است اما خوب می‌دانستم که دوست دارم و می‌خواهم متفاوت باشم، و با تمام وجودم به خاطر زحمتهایی که برای زندگی‌مان می کشد از او سپاس گزار باشم.  تا اینکه روزی بین حرف‌هایمان در مورد روابط زناشویی گفت: " مثلا تو می توانی زمانهایی که با میوه یا خریدی به خانه می آیم خیلی عادی برخورد کنی و یا می توانی ذوق کنی و خستگی را از تن من در کنی".
خوب با اینکه همسرک هم از من تشکر می کند اما این تشکر کردن های زبانی او هیچ وقت به اندازه تشکرهای من نمی‌رسد. با این حال همین که رفتار او بعد از یک روز کاری خسته کننده با تشکر کردنِ من، ملایم‌تر می‌شود؛ بهترین قدردانی متقابل برای من است. 

+ چقدر سوت و کور شده اینجا با یک هفته ننوشتن!!!

روز دهم: انسان های شگفت انگیز که تفاوتی سازنده به وجود می آورند

"گاهی آتش درونمان خاموش می شود و با جرقه ای از سوی انسانی دیگر دوباره روشن می شود. همه ی ما دلیلی ویژه داریم تا با احساس ژرف قدرشناسانه درباره افرادی بیندیشیم که شعله ی وجودمان را روشن کرده اند."

آلبرت شوایتزر

پزشک و فیلسوف



هر یک از ما در زمان هایی ویژه از زندگی مان؛ درست در آن هنگام که بیش از همه به کمک نیاز داشتیم؛ از کمک، حمایت یا راهنمایی انسان های دیگر بهره مند شده ایم. گاهی انسانی دیگر؛ با تشویق، راهنمایی یا فقط با حضورش در زمانی مناسب در کنار ما؛ مسیر زندگی مان را به کلی تغییر می دهد. سپس روند زندگی، ادامه می باید و ما زمانهایی فراموش می کنیم که انسانی دیگر در ما تاثیری مثبت گذاشته یا زندگی مان را به کلی تغییر داده است. گاهی حتی تاثیر مثبت انسانی دیگر در زندگی تان را تشخیص نمی دهید تا این که مدتی از آن ماجرا می گذرد. سپس گذشته را بررسی می کنید و پی می‌برید انسانی ویژه در تغییر دادن معجره آسای زندگی شما نقش مهمی داشته است. 

ادامه مطلب ...

کار سختی است!

قرار بود صبح تمرین دهم را بزارم اما اینقدر گوشی‌ام اذیت کرد که از صبح درگیر بک آپ گرفتنم تا ریست‌اش کنم.

درهم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.