هیچوقت دوست نداشتم که مهمان صبح از خانه مان برود چون انرژی تمام روزم را با خودشان می برند و حالا که کمی هم قضیه هورمونی شده از موقع رفتنشان فقط به زمین چسبیده ام و آنقدر ناتوانم از حرکت که صبح تا شب روی پا بودن روزهای قبل از مهمانداری و روزهای مهمانداری به طرز شگفت انگیزی عجیب و رویاگونه می نمایند. مهمانها خیلی خوش موقع آمدند و رفتند. آنقدر حالم بد است که نمیدانم اگر بودند چطور پذیرایی را ادامه میدادم.
غ ـزلواره:
+ یک چیز این مهمانیها برایم خیلی شیرین و جذاب است؛ آن هم تجربههای جدیدی است که هر بار بدست میآورم و نکاتی است که کشفشان میکنم. آنقدر شیرین که خستگی را از تنم میزداید
+ دلم میخواهد اضافه جاتی که برای مهمانی از کمدها درآرودم را جمع کنم اما تنم یاری نمیکند
سلام.
مهمون خعلی خوبه .هم مهمونی بری هم مهمونی بدی.مخصوصا مهمون داشته باشی از شهرستان یا خودتم گاهی بری تعطیلات شهرستان.و اینکه واقعا هم میرن یهویی ادم از انرژی خالی میشه
سلام
مهمون اگر دوستشون داشته باشی اصلا بی نظیره. خوبه عاشق مهمونیای چند روزه ای ها!!!
ولی تخلیه انرژی لعدش خیلی سخته
هیچ کس رو نداریم تو هفت تا آسمون یه ستارهدهم نداریم
نزن این حرفو
خدا بزرگه
خسته نباشی دختری. الان باید استراحت کنی
مرسی دوستم
استراحت لازم بودم
آخی ....
چه اعتقاد جالبی ....
منم ترجیح میدم مهمون حتما با دعوت بیاد، یه وعده ترجیحا شام رو کنار هم باشیم و در حالی که از خستگی رو پا نیستم تا دم در بدرقه اشون کنم .... بعد به سرعت نور وسایل و جابجا کنم و توی رخت خوابم بیهوش بشم ....
اما حیف سال تا سال هیچکس خونه ما نمیاد
من مهمون سرزده دوست دارم به شرطی که خونه مرتب باشه
چرا آخه؟