هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

یکدانه ام

با دستهای خودش برایم از وسط جنگل توت نوبر چیده؛ بدون اینکه خودش خورده باشد. میشویم و با هیجان و لذت میخوریم. بین حرفهایم میگویم میشود هر روز برایم توت بیاوری؟ صبح زود وقت رفتنش سرو صدایی میشنیدم. صدای آب، صدای ظرف.

ظرف را برده که امروز هم برایم توت بیاورد

نظرات 2 + ارسال نظر
گلبهار سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 14:55

نوش جان .اخ که چقدر این کارهای به ظاهر ساده به دل آدم می چسبد .

ولی من و تو میدونیم که این کارها ظاهرش هم برامون ساده نیست وقتی عمری برای تک تک این لحظه ها آرزو به دل مونده بودیم
امیدوارم بهترین لحظه ها رو کنار سین سپری کنی بهارم

جات خالی خیلی هم خوشمزه بود

دلت نخواد نی نی عزیزم

قیزی سه‌شنبه 28 اردیبهشت 1395 ساعت 12:13

چه عاشقونه


جات خالی قیزی جان خیلی چسبید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد