هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

چرا نیستم؟

دلیل کم نوشتن این روزها، غم نیست. 

دلیل اولش این هست که داخل شرکت هم فرصت نوشتن دارم، هم اصلا صبح ها نوشتنم میاید اما همه چیز مانیتور میشود و من اینقدر به همه چیز مشکوکم که حتی حاضر نیستم داخل وُرد چیزی تایپ کنم و در خانه پیست کنم. میترسم حرفایم خوانده شود و از همه بدتر وبلاگی که با بدبختی تویش جا گرفتم مثل قبلی لو برود (دیگر نمیخواهم جایجا شوم. خسته شدم). 

دلیل دوم این هست که عصرها یا به شدت احساس خستگی دارم، یا اصلا فرصت نمیکنم لپ تاپ رو روشن کنم. اگر هم روشن کنم ذوق نویسندگیم کور شده و حرفی ندارم هیچ اولویت هم با همسرک هست. 

دلیل سوم این هست که از خودم انتظار نوشته های فاخر دارم. حالا فاخر در حد خودم منظورم هست و مسلما آدم با یک فکر خسته و آماتور مثل من، خیلی زحمت بکشد میتواند یک متن روزانه نویسیِ معمولی ارائه بده. 

دلیل چهارم هم این که خیلی از دوستای مجازیم دخترایی هستند و بودند که دوران تلخ تجرد زیادی ما رو با هم آشنا کرده بود و من برای اینکه نوشته هام دل کسی رو به درد نیاره سعی کردم کمتر بنویسم اگرچه به نوشتن نیاز داشتم.


+ حالا نیست تعداد زیادی پرسیده بودند چرا این روزها کم رنگم ^-^

نظرات 2 + ارسال نظر
لیلی یکشنبه 18 اسفند 1392 ساعت 19:03 http://aparnik5.blogfa.com

چه خوب که ناراحت نیستی
نوشته هات در هر صورت فاخر و خوندنی و دلنشینن

ممنونم لیلی نازم
وای دیگه شما عرق شرم بر پیشونیم نشوندی
کجا فاحره بابا

شیرین.م یکشنبه 18 اسفند 1392 ساعت 14:30 http://www.delvapasiiiii.persianblog.ir

سلام عزیزکم... خوشحالم که دلیلش غم نیست... چرا این فکرو میکنی؟... من که خوشحال میشم از نوشتن عاشقانه هات...
راستی نظر قبلیم خصوصی بود...

راستش خودم زمانی که مجرد بودم و عاشقانه ها رو میخوندم حتی گاهی حرفهای معمولی زندگی مسترک را
درد میکشیدم از نداشتنش

شاید از این به بعد بیشتر بنویسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد