مهمان دارم و باز حساسیت های آزار دهنده
صدای جیغ و داد یک زن از دور به گوش میرسه
و صدای گرومب گرومب قدمهای سنگینی از طبقه بالا
ماهک در آغوش مادرجان خواب است و خانه غرق سکوت
و من نمی تونم خودمو قانع کنم که ممکنِ چیزی که متوجه شدم کاملا اشتباه بوده باشه
لعنت به روزی که تخم این حساسیت ها در وجودم کاشته شد اگرچه از زمانی که یادم هست این یک فقره رو حساس بودم اما به ندرت متوجه رعایت نشدنش میشدم در نتیجه آرامشم بهم نمیخورد
میدونم اگر درست متوجه شده باشم؛ با توجه به عدم رعایت بهداشت حق دارم اما اون روزایی که این حساسیت ها نبود زندگی کردیم و از عدم رعایت بقیه هم نمردیم که الان شده بلای جون
+ سرم خلوت شه نظرات رو پاسخ میدم
به سلامتی مامان اینا اومدن؟؟
چشمت روشن
از این دیدار نهایت استفاده رو ببر
روزگار هیچیش مشخص نیست و این کرونا معلوم نیست تو پاییز میخواد چکار کنه
امیدوارم به زودی بره که برنگرده
بله مامان اینا اومدن
چشم دلت روشن
دقیقا هیچی مشخص نیست امیدوارم اوضاع خام بخیر بشه
الهی آمین