هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

مهمان دارم و باز حساسیت های آزار دهنده 

صدای جیغ و داد یک زن از دور به گوش میرسه

و صدای گرومب گرومب قدمهای سنگینی از طبقه بالا

ماهک در آغوش مادرجان خواب است و خانه غرق سکوت

و من نمی تونم خودمو قانع کنم که ممکنِ چیزی که متوجه شدم کاملا اشتباه بوده باشه

لعنت به روزی که تخم این حساسیت ها در وجودم کاشته شد اگرچه از زمانی که یادم هست این یک فقره رو حساس بودم اما به ندرت متوجه رعایت نشدنش میشدم در نتیجه آرامشم بهم نمیخورد

میدونم اگر درست متوجه شده باشم؛ با توجه به عدم رعایت بهداشت حق دارم اما اون روزایی که این حساسیت ها نبود زندگی کردیم و از عدم رعایت بقیه هم نمردیم که الان شده بلای جون


+ سرم خلوت شه نظرات رو پاسخ میدم

نظرات 1 + ارسال نظر
قلب من بدون نقاب یکشنبه 4 خرداد 1399 ساعت 10:54 http://Daroneman.blog.ir

به سلامتی مامان اینا اومدن؟؟
چشمت روشن
از این دیدار نهایت استفاده رو ببر
روزگار هیچیش مشخص نیست و این کرونا معلوم نیست تو پاییز میخواد چکار کنه
امیدوارم به زودی بره که برنگرده

بله مامان اینا اومدن
چشم دلت روشن
دقیقا هیچی مشخص نیست امیدوارم اوضاع خام بخیر بشه
الهی آمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد