هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

زلزله

گوشی بدست روی تخت بودم که حس کردم تخت تکون میخوره. فکر کردم همسر تکون میخوره که دیدم بی حرکته. مثل فنر جستم تو سالن و دیدم لوسترها دارن میچرخن. یک لحظه خیلی ترسیدم. ولی خدا رو شکر اینجا خیلی خفیف بود. طفلی تخرانیا و دماوندیها که ترسیدن و از خونه هاشون رفتن بیرون. البته که دوستای ما در تدارک خوابن
نظرات 7 + ارسال نظر
حمیده یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 ساعت 12:30

ما همچنان می‌لرزیم!نصفه شبها همسر میدوئه میگه زلزله پاشید بریم بیرون،من در حال خواب و بیداری میگم تموم شد ولش کن بذار بخوابیم

الهی
از پس لرزه ها؟
خوب ترکیبی هستید

قلب من بدون نقاب شنبه 20 اردیبهشت 1399 ساعت 00:17 http://Daroneman.blog.ir

اصفهان اگر هیچ خوبی نداشته باشه
ی حسن بزرگ داره که زلزله نداره
خانواده مادری من بخاطر زلزله های زیادی که تجربه کردن
فرار کردن اصفهان
البته اصفهانی بودن شوهر خاله دومی هم بی تاثیر نبود

خداروشکر خوب هستید

دقیقا اینش خیلی خوبه
منم اون موقع که دلم نمیخواست از اصفهان بیام بیرون واسه همین بود
ان شالله همیشه شاد باشید و سلامت
بله واقعا خدا رو شکر

هدیٰ جمعه 19 اردیبهشت 1399 ساعت 20:52

امیدوارم دیگه اتفاق نیفته!

الهی هدی جانم

ویرگول جمعه 19 اردیبهشت 1399 ساعت 17:51 http://Haroz.mihanblog.com

خدا رحم کرد
فقط عجیبه که همه بیشتر از صدای وحشتناکش می گن تا تکونهاش
خدا همه رو در پناه خودش بگیره

واقعا خدا رحم کرد
آره همه میگن خیلی صدای بدی داشته
الهی آمیــــن

شارمین جمعه 19 اردیبهشت 1399 ساعت 14:34 http://behappy.blog.ir

سلام
زلزله زده ی من در چه حاله؟

خوبی غزل جون؟


پارسال که شیراز سیل اومد، من همون لحظه با یه دوست شیرازی مشغول چت بودم که داشت تو خیابونای شهرشون میگشت و از بارون شدید و آب گرفتگیها عکس میفرستاد برام. یهو فهمیدیم سیل اومده! امسالم که با تو چت میکردم اونجا زلزله شد. میبینی تو رو خدا؟!

سلام
خوبم شکر خدا
تو خوبی؟

کلا آنلاین عمل می کنی تو حوادث

نسترن جمعه 19 اردیبهشت 1399 ساعت 12:21

غزل ما خواب بودیم
یه ان حس کردم دارم تکون میخورم چشمام باز کردم دیدم لوستر اتاق وحشتناک داره تکون میخوره همسرو صدا زدم و رفتیم تو سالن نگم از اباژور و لوسترای سالن....
خواهرمم دماوند بودن، رفته بودن باغشون
از دیشب سردردم ، به زور شیاف یکم اروم گرفتم

الهی
عزیزم
طفلی خواهرت
ای خداااا
حالا بهتری؟

درمانگیاه جمعه 19 اردیبهشت 1399 ساعت 02:01 https://darmangiah.com/

یعنی الآن زلزله اومد؟؟ کدوم شهرید شما؟

قبل از یک اومد
مرکزش دماوند و مرز مازندران و تهران بوده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد