هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

از هر دری سخنی

+ از کاشت ناخن خوشم نیومد هیچوقت اما خیلی دلم خواسته بود لاک دائم بزنم. بچه ها گفته بودند ما پرسیدیم و باید بدل از وضو، وضو گرفت و بدل از غسل، غسل کرد. اما من از یکی دو جای معتبر پرسیدم گفتند فتواهای تو نت و حرفایی که دهن به دهن میچرخه غلطه. نه وضو داره نه غسل :((((((

من تو مسائل مذهبی فرایض واجب رو سعی میکنم به جا بیارم ولی دلم میخواست مهم نبود و من این کار رو میکردم.:((((

خورده تو پرم حسابی. 


+ چقدر نوسانات احساسی ام در طول روز زیاده. شماها هم همینطورید؟ البته ماه اک تاثیر به سزایی تو این نوسان داره خصوصا وقتی حرصم رو در میاره


+ بالاخره رفتم باشگاه ثبت نام کردم تا از بعد تاسوعا عاشورا دوباره شروع کنم. اگر رفت و آمدهای تمام شه و چند ماهی آزادمون بزارن. حالا یک ماه دیگه از دلتنگی غر زدم نگید چراها :)))


+ چند وقتیه مرغ و گوشت خریدن داستانی شده. من میگم باید لاقل بعد از ظهر باشه که برسم یه کارای بکنم اما یا همسر خسته است یا ماه اک خوابه و همچنان موکول میشه به ٩ شب به بعد و این گونه مزدیک دو ماهه من گوشت چرخ کرده لازم دارم و هنوز ساعت ما سه تا با هم جور نیس. امروز تصمیم داشتم با همه سختی اش خودم با ماه برم بخرم اما برای چکاپ آسانسور اومدن و ترسیدم برم و مجبور شم بچه به بغل یه بار گوشت هم با خودم بکشم تا بالا. حالا هم ماه خوابش برده و نمیشه تنهاش گذاشت. و آخرش میشه کی؟ احتمالا ده شب


+ کتاب از شنبه حرفای خیلی خوبی برای من داشت. فهمیدم یکی از دلایل اهمال کاریم تکرار جمله های سرزنش گونه در ذهنمه. اینکه دائم خودم رو زیر سوال میبرم و به خودم میگم آخرش یاد نگرفتی اوضاع خونه رو یک جوری که به دلم بچسبه مدیریت کنی

فهمیدم درسته بعضی تماسا رو میگیم دو دقیقه بود اما همون تماس و چندتا جمله ممکنه ساعتها ذهنمون رو درگیر کنه و باعث بشه اهمال کاری کنیم

فهمیدم که ذهن احساسیمون به شدت در تصمیم گیری تاثیر داره اینقدر که اگر تباشه قادر به تصمیم گیری نخواهیم بود

مطالب آخر کتاب برام خیلی جالب بود و آگاه ترم کرد نسبت به عملکردم.

اینم یک کتاب خوب دیگه که خوندم و لذت بردم و تمامش کردم


+ این چند هفته ای که ورزش نکردم؛ اوضاع اون مشکل رو خراب کرده و دوباره برگشتم سر خونه اول


+ دلم میخواد بتونم با خودم خیییلییی مهربون باشم و بتونم به خودم انرژی مثبت تزریق کنم


نظرات 5 + ارسال نظر
محدثه یکشنبه 17 شهریور 1398 ساعت 07:57

اگرم از قبل بوده و بعد زایمان شروع نشده، ببین داره بدتر میشه یا کمتره، به مشاور حتما نیازه

بهار شنبه 16 شهریور 1398 ساعت 21:25 http://Searchofsmile.blog.ir

کتاب شفای کودک درون رو بخون غزلک تمریناشم انجام بده .قشنگ کمک میکنه دست از سرزنش کردن خودت برداری قشنگ کمکت میکنه به خودت گیر ندی

باید بزارم تو برنامه ام
ممنونم از معرفیت

محدثه شنبه 16 شهریور 1398 ساعت 13:18

خلق منم بالا پایین میره، صد در صد باید برم پیش مشاور و اونم معرفی میکنه برای دارو، بنظر خودم که لازم دارم غزل جان.. عمه جاری من الان نوه داره ولی افسردگی زایمانش که درمان نکرده بود الان براش دردسر شده ، بچه هاشم همه ازدواج کردن سر زندگیشونن و کلا داره خیلی بهش فشار میاد

مطمئنی این بالا پایین شدنه افسردگیه بعد از زایمان برای ما؟

هدیٰ شنبه 16 شهریور 1398 ساعت 09:03 http://Www.Pavements.blogfa.com

اگه بدونی توو چه موقعیتی پستتو خوندم!

غزلِ کتابخون
از وقتی سروناز با اصرار منو برد باشگاهی که میره و سرما خوردم، دیگه پامو اونجا نذاشتم، :))) همون جیمِ خونهٔ پدری با مربی خودم خیلی راحتترم. ولی این دختره دیگه مجازاتش از گاز گذشته باور کن!
خیلی کار خوبی می کنی که با وجود ماهک باشگاه میری
نوسانات روحی همیشه هست نباید دل به دلش داد زیاد!

تو چه موقعیتی؟
باید فکر کنم مجازات شدیدتر از گاز چی میتونه باشه؟
کلا. یه چیزایی فقط تو خونه پدری حال میده
باید برم هدیٰ. هم برای جسمم هم برای روانم
نرفتنم همین مدت هم باز خلقم رو پایین آورده
آره ولی بعضی وقتا شدتش زیادتر میشه

آبگینه جمعه 15 شهریور 1398 ساعت 20:36 http://Abginehman.blogfa.com

یکم دیگه که ماهک بزرگتر بشه میتونین رورا برین خرید
ولی الانم میتونی شب بخری و بزاری تو یخچال صبح سرفرصت چرخ کنی
از ماهک ننوشتی واسمون!!!

خریدم و تا چهارصبح خورد کردم چرخ کردم و بسته بندی
خرت و پرتاشم شستم و خوابیدم

خیلی خسته ام آبگینه جان
روانم خوابه کلا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد