هنوز به زندگی عادی قبل از مهمون اومدن برنگشتم
ذهنم پراکندست
از هر کاری یه ذره انجام میدم و نمیتونم تمومش کنم چون احساس می کنم زمان ندارم و وقت کم میارم و اینطوری همه چیز نامرتبه
ان شالله بعد از ٩ سال قراره برم مشهد و این آماده شدنه هم تشدید می کنه پراکندگی افکارم رو
حتی نوشتن هم برام سخت شده چون تمرکز ندارم
بالاخره صندلی ماشین واسه ماه اک خریدیم
دفتر برنامه هم از جمعه تا الان تعطیل شده متاسفانه
برم بیام و دوباره شروع کنم
قول میدم با شروع دوباره یک توضیح از دفتر بدم
چون کارم زیاد بود و نمیرسیدم از لپ تاپ استفاده کنم و عکس بزارم هنوز ننوشتم توضیحشو
از همه مهربونیاتون ممنونم
همتونو میخونم اما نتونستم براتون کامنت بزارم
فقط ممنونم از بودنتون
وای چه جالب :)
امیدوارم این سفر بهونه بشه، بعدش کلی سفرهای سه تایی برید.
سعی کن حسابی خوش بگذرونی. نگران هتل هم نباشه که چجوری ماهک کنترل کنی. من فسقل دقیقن یک سال و دوماهگی بردم مشهد، خیلی خوب بود و همکاری کرد، همه ش هم رو تخت بود. البته ما خیلی کم هتل می موندیم، بیشتر یا حرم بودیم یا تو پاساژها.
اگه میتونی و شرایطش داری و کالسکه ت جمع و جوره حتمن کالسکه ببر. خیلی به درد میخوره اونجا.
ان شالله
ماه خیلی بلا شده خیلی از همه جا بالا میره
خیلی شیطونه
نه متاسفانه کالسکه اش از این مبله هاست
خدا کنه همکاری کنه
سلام
خوش به سعادتتون، میشه لطفا یه دعای مخصووووص گوشه ذهنتون بزارید برای مرضیه سادات؟؟؟؟
لطفا به اقا برسونید خیلی دلتنگشونم
سلام مرضیه جانم
حتما چرا که نه
منم تا همین یک ماه قبل حس تو رو دلشتم تا وقتی همسر بالاخره برنامه اش رو جور کرد
جاتون سبز مرضیه عزیز
منم چند سالیه قسمت نشده برم مشهد. با همسر قرار گذاشتیم انشالله بعد که نی نی یه کم بزرگ شد بریم
خیلی التماس دعا
ان شالله سه تایی می ریدو خیلی هم خوش میگذره
محتاجیم به دعا
واااای خوش بحالت غزل جان
خیلییییی التماس دعا، خیلی دلتنگ صحن و سرای امام رضام....حساااابی بهتون خوش بگذره:)
صندلی ماشین هم مبارکه
محتاجیم به دعا نسترن جان
منم خیلی ساله دلم میخواد برم قسمت بود ماه بیاد بعد بریم
ممنونم عزیزم
مرسی گلم
بعد از 9 سال .. چقد خوب که دعوت شدی و خوش به حالت :)
خوش بگذره .. اولین سفر سه تایی به مشهد :)
التماس دعا غزل جانم.
رهآ باورت میشه من و همسر یه سفر دوتایی تفریحی هم فرصت نشده بریم؟ اوایل خیلی دوندگی داشت تا اوضاع به ثبات برسه
بعد هم سفر هامون خلاصه شد به خونه پدر مادرامون و دیگه وقتی نبود
الانم من قید مراسم خاله رو زدم تا بتونم برم مشهد
در واقع اولین سفر من و همسر بدون حضور خانواده هامونه
ان شالله تو هم دعوت میشی رها جانم