باور کن این ی حس مشترکه بین ما وبلاگ نویس ها ولی با نوشتن و نوشتن و نوشتن این حس هی کمتر میشه میدونم و می فهمم اون حس مقاومتت رو در مقابل از خود واقعی نوشتن ولی می تونم بهت بگم اگه این مقاومت رو کنار بذاری و بنویسی خیلی برای ذهنت بهتره
ممنون که هستی بهی جان وقتی احساست در مورد یک موضوعی زیادی تشدید میشه و خودت خارج از نُرم بودنش رو بدونی به سمت ننوشتن میری
سلام مامانِ دختر کوچولو غزل بانو الان چطورید؟ کاش همشهری بودیم و میومدم کمکتون و یکم از این بارِ دل نگرانی ازت کم میشد خدا کمک رسونه امیدوار باش بانو
سلام دختر مهربون و فعال بهترم مرضیه جان عزیز منی تو دعام کن مهربونم دعا کن پیروز بشم به خودم و وسوسه هایی که آزاردهنده اند البته الان هم از اون موقع هاست که حال روانیم تعادلش رو از دست داده زودتر متعادل بشن صلوات خدا نبود که الان زنده نبودم منم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ولی خیلیام درک میکنن
دقیقا
هیشکی سرزنشت نمیکنه غزل جانم...
کاش کمکی ازمون برمیومد...
عزیزم نسترن جان
ببخشید که نتونستم جواب کامنت خصوصیت رو بدم
یه کم شلوغم این روزا
همین که هستی خودش یه دنیاست
باور کن این ی حس مشترکه بین ما وبلاگ نویس ها
ولی با نوشتن و نوشتن و نوشتن این حس هی کمتر میشه
میدونم و می فهمم اون حس مقاومتت رو در مقابل از خود واقعی نوشتن
ولی می تونم بهت بگم اگه این مقاومت رو کنار بذاری و بنویسی خیلی برای ذهنت بهتره
ممنون که هستی بهی جان
وقتی احساست در مورد یک موضوعی زیادی تشدید میشه و خودت خارج از نُرم بودنش رو بدونی به سمت ننوشتن میری
آخه چه کوچیک شدنی؟
خوب خیلیا نمیتونند دردم رو درک کنند
و شاید تو دلشون سرزنشم هم بکنند
از طرفی حرفام همش تکراریه آخه بهارجان
سلام مامانِ دختر کوچولو
غزل بانو الان چطورید؟
کاش همشهری بودیم و میومدم کمکتون و یکم از این بارِ دل نگرانی ازت کم میشد
خدا کمک رسونه امیدوار باش بانو
سلام دختر مهربون و فعال
بهترم مرضیه جان
عزیز منی تو
دعام کن مهربونم
دعا کن پیروز بشم به خودم و وسوسه هایی که آزاردهنده اند
البته الان هم از اون موقع هاست که حال روانیم تعادلش رو از دست داده
زودتر متعادل بشن صلوات
خدا نبود که الان زنده نبودم منم