هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

صرفا جهت اطلاع

+ صدای پا و حرف زدن های مهمونهای همسایه تو را پله پیچیده. ماه یهو با تعجب بر میگرده سمت در و به من میگه اینو اینو. عکس العملش قشنگه. این همه آگاه بودنش ته امیده اما دلم می گیره از اینکه بچه ام منتظره کسی از راه بیاد و حال و هواش عوض بشه. با خودم فکر می کنم که الان کوچیکه هنوز. بزرگتر که بشه شاید خیلی غصه بخوره. بعد هم شونه ام رو بالا میندازم و میگم خوب زندگی ما هم این مدلیه دیگه


+ مسخره است. وقتایی که همسر خونه است و تنها نیستم ولی خانم همسایه تنهاست یه جور احمقانه ای دلم برای تنها بودنش می سوزه. در حالی که اون اغلب اوقات خونه نیست و این من و ماه اکیم که اغلب زمانها تنهاییم. حالا هم یک ساعته اومدن و صدای شلوغ بازی و خنده اشون تا اینجا میاد و من کسل و خوابالود اینجا نشستم اراجیف بهم می بافم. من عاشق این تنهایی بودم. هنوزم دوستش دارم اما چرا گاهی اینقدر روش حساس می شم؟ 


+ امشب ساعت 7 شام خوردیم. ماه چسبیده به من و نمیزاره کار کنم. ساعت 8:30 شبه. ماه اک گریه می کنه. فکر کنم حوصله اش سر رفته. به همسر میگم برنامه ات چیه؟ میگه نماز بخونم و بخوابم!!! میخواستم بگم بریم یه دور بزنیم



ساعت 11شب:


+ کاش یک راهکاری پیدا کنم که ماه اک اینجا تنهایی اذیتش نکنه. تنها بودن خودم رو تحمل می کنم اما تحمل ناراحتی ماه اک به خاطر تنهایی‌مون رو ندارم.


+امروز هیچی از ترجمه ها انجام نشد. در عوض برای اولین بار تو زندگیم ترشی درست کردم که اونم به خاطر حضور ماه اک و کمبود وقت سه نوع سیفی بیشتر نگرفتم. خدا کنه خوب بشه


+یعنی تا 20 آذر میتونم تمومش کنم؟


+چقدر پاهام ضعف میره شبها وقتی ماه اک شیر می خوره و ول کن هم نیست


+انگشتهام و ناخن ها یک جور بدی خشک شدن. دور ناخن هام سیاه شده.  تمام پوست انگشتام پوسته پوسته و لایه لایه شده. ;کنار ناخن شست و اشاره دست راستم ترک ریز خورده و دردناکه. اگر همسر یادش نره دستکش لاتکس بخره میخوام واسه کارهای عادی هم دستم کنم که دست شستن ها به حداقب برسه ببینم بهتر میشه؟  :(( 


+ یکی از همسایه ها شله زرد آورده اما جالب نشده. احساس گرسنگی دارم. کاش شله زردا خوشمزه بود


+ آدم بنزینش تموم میشه چه چیزهایی بهم می بافه. قطعا صعد از یک خواب دلچسب همه اینها خنده دار میشه

نظرات 3 + ارسال نظر
رهآ چهارشنبه 9 آبان 1397 ساعت 17:26 http://rahayei.blogsky.com

غزل جانم من همیشه خاموش میخونمت. راستش برای پست آت کلی حرف دارم ولی نمیدونم چرا نمیتونم برات بنویسم.

خشکی دستت رو منم دچارش هستم. از بعد از زایمان سراغم اومد. دکتر و درمان و کرم دست ساز و صابون های گرون و کرم های گرون تر. ی چندماهی خوب شد و من گفتم راحت شدم. ولی دوباره برگشت .. یعنی هر چند وقت ی بار برمیگرده، انقدددر خشک میشه و به خون افتادن و زخم و خارش و سوزش درد میفته و بعد پوست جدید میندازه و خوب میشه و دوباره تا سری بعدی ... هعی ... دیگه حتا حوصله م نمیکشه دکتر برم، فقط سعی میکنم رعایت کنم و تحمل تا خوب شه.

سعی کن دستت چرب باشه همیشه. روغن زیتون و روغن کنجد خیلی خوبه.

برای گرفتن پوست گوجه و سیب زمینی و پیاز و میوه رو حتمن از دستکش استفاده کن.

خوب یه وقتا آدم حرصله حرف زدن نداره
ای بابا چه بد
خاله من طفلکی بیست ساله مشکلش هی بدترم شده

کرمی که بدستم میاد تموم شده و پیداش نکردم
ولی من زیاد هم دست میشورم

آره خیلی میسوزه اصلا

مرضیه چهارشنبه 9 آبان 1397 ساعت 14:05 http://because-ramshm.blogfa.com

برای سردرد میگن تب سوزنی و بوتاکس خیلی جواب میده،

بوتاکس که دوست ندارم
طب سوزنی هم باید یه تخقیقی بکنم

. چهارشنبه 9 آبان 1397 ساعت 00:45

علایم کمکاری تیرویید داری.یه آز بده

از همه علایم کم کاری من فقط همین خشکی پوست دست رو دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد