هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

به دعایتان محتاجیم

امروز پدر عزیزتر از جانم عمل می‌شوند. هنوز در اتاق انتظار کنار اتاق عمل چشم به راه نشسته اند و مثل همیشه من دور از آنها یک گوشه خانه نشسته ام و از ته دلم دعا می‌خوانم که همه چیز به خیر و سلامتی تمام شود.


غ‌ـزل‌واره:

+ دلم می‌خواست کنار مادرک بودم و همراه‌ش اما قسمت از خواست دل ما قوی‌تر بوده است

+ خدا را سپاس بیکران که خانواده‌ام در کنار پدرک هستند و با همه دل‌نگرانی‌هایم ته دلم امن است که اگر من نیستم بقیه هستند

+ چقدر قلمم از شور و حال افتاده. هر روز افکارش را مرور می‌کند اما نمی‌دانم پیر شده یا مریض! نمی نویسد :)