هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هم صحبت

صدای خانم همسایه روبرویی می‌آید. تنها نیست. با کسی حرف می‌زند. دلم هوس می‌کند. کاش خواهرک یا مادرک یا هر دو اینجا بودند کاش بودند تا تنهایی این روز سرد زمستانی مرا با حضورشان پر کنند. گاهی در روز چند بار صدای زنگ خانه‌ی همسایه ها به گوش می رسد و مهمانها و آدمهایی که می آیند و می‌روند. دلم شلوغی و رفت و آمد می‌خواهد. ته  دلم که غصه می آید؛ غصه را پاره می کنم و می گویم خدایا سپاس که هر روز یک مردِ بی نظیر و کمی خسته در این خانه را می‌زند و من در را باز می کنم و می‌شود هم صحبت تمام لحظه های زندگی‌ام.


غ‌ـزل‌واره:

+ خیلی دلم می‌خواهد از حس و حالم بنویسم. اما دلم نمی‌آید بین این تمرینها چیزی ثبت کنم. شاید انرژی نوشته هایم به اندازه این تمرینها مثبت نباشد.

+ خدایا برای بارانی که می بارد سپاس‌گزارم چرا که زمین و ما را زندگی می‌بخشد. خدایا سپاس سپاس سپاس

+ به زودی در مورد اثرات سپاس گزاری و ناسپاسی در زندگی ام برایتان خواهم نوشت.


نظرات 3 + ارسال نظر
مینا سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 20:25

آخی خونه مام سوت و کوره ....
میگم واقعا خدا رو به خاطر بارون شکر

کاش سوت و کوریها همیشه همراه با سلامتی جسمی و روانی همراه باشه . بخصوص سلامتی عزیزانمون
اونوقت تنهایی هم سختیاش کمرنگ تر میشه

آبگینه سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 15:20 http://abginehman.blogfa.com

صدای آرامش بخش بارون آدمو مست میکنه
اگه چندتا دوست خوب داشته باشی میتونی با اونها سرگرمی مشترکی درست کنین. البته هیچ چیزی جایگزینه دوری مادر و خواهرت نیست ولی اینم یه راهکاره

دختر خوب سه‌شنبه 7 دی 1395 ساعت 13:18

تنهایی بد دردیه...منم کسیو ندارم باهاش رفت و آمد داشته باشم..

درست میشه همه چیز
تو هم فکر کن مثل من از همه عزیزانت دوری

امروز زیادی ابره. تاریکه و تلویزیونی نیستم اما اونم نمیگیره که یه صدایی بیاد

عوضش این سکوت باعث شده صدای بارون رو بشنوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد