نام کمال تبریزی که نوشته میشود لبخند روی لبانم نقش میبندد که عجیب نبود اینکه فیلم را دوست داشتم. ذهنم درگیر شیرینی قصه فیلم است و نظم دادن کلمات در یک جمله. تصاویر فیلم روبروی چشمانم تیره و روشن میشوند. تمام تلاشم را دارم میکنم که سریع کار را پیش ببرم اما سرعت عملام همانقدر است؛ فقط قلبم سریعتر به طپش افتاده است که خودم را به کار برسانم و ترجمه این متن دوست داشتنی تخصصی را تمام کنم. صدایی رشته افکارم را پاره میکند و اسم پدرک رو صفحه موبایل نقش میبندد و ذوق مرگ میشوم. از صبح زنگ نزده بودم که شب تماس بگیرم و تبریک بگویم. بعد از سلام دل دل میکنم که تولدش را تبریک بگویم؟ یا مراسم خودمانی تولدش شب است. با خودم میگویم حساب منِ راه دور از بقیه جداست. بعد از تبریک چنان صدایش گویای لذت این به یاد داشتنِ زاد روزش را برایم فریاد میزد که بعد از نیم ساعت هنوز لبخند لبانم محو نشده است. حال و احوالها و تبریکها که تمام شد؛ یکی از شیرینترین خبرهای عمرم را از زبان پدرک عزیزتر از جانم شنیدم. خبری که این روزها هیچ چیز به اندازه آن نمیتوانست مرا خوشحال کند. اینکه شاید این هفته بیایند ...
تلویزیون را خاموش میکنم و غرق میشوم در برنامههای پیش روی این هفته. با این حساب من فقط دو روز برای ترجمه وقت دارم. امروز و فردا. یک روزش را مهمان دارم. دو روزش درگیر کلاس و انجام اموراتِ پیش از رسیدن مهمانهای راه دورم و آخر هفته هم مشغول پذیرایی از عزیزترینهایم خواهم بود ان شاالله. طپش قلبم، از فکر فشرده بودن کارهای این هفته بیشتر میشود و دلم سرخوش و شیطنت کنان جیغ میکشد و خودش را به این طرف آن طرف میزند از شدت خوشحالی.خانه پر از نور است. صدای تیک تاک ساعت تنها صدای برهم زننده سکوت خانه است. نور خورشید، گرمی وسط روز ، تنهایی، حتی نامرتبی خانه، همه چیز دلچسب میشود. تیک تاک و طعم خیالی که شیرین شده است ...
غـزلواره:
+ حالا که دلتنگیهایم را با شما شریک شدهام! رسم رفاقت است که خوشحالیهای قبل و بعد از بینظیرترین اتفاق این روزها، حتی این دنیا را نیز با شما شریک شوم.
غزل جان چشمتون روشن...این لحظه ها وثانیه ها گوارای روح وجانت ...انرزی روزهای آینده رو در عمق جانت ذخیره کن گلم
سلام لی لای عزیزم
ممنون چشم دلتون روشن
دارم تلاشمو میکنم
سلام
چند مدتی هست وبلاگ تون رو می خونم..فوق العاده پرمحتوا و قشنگ ...تبریک می گم بهتون
خیلی خوشحالم که بعد از ماهها خانوادتون رو می بینید
منم انشاءالله تازگیا ازدواج می کنم و می رم یه شهر غریب، حتی یک فامیل هم ندارم...8 ساعت فاصله...
وبلاگ شما به نوعی یه دلگرمی برام هست...خصوصا اونجا که نوشته بودید ، مادرم گفت زندگیت را ببوس و روی چشمهایت بگذار ...خیلی خوشم اومد، خدا حفظشون کنه
ولی تمام ریسک راه دور و غربت رو به خاطر اخلاق و شخصیتی که از نامزدم دیدم قبول می کنم و البته همه گوشزد می کنن...غربت سخته
توکل بر خدا
امیدوارم دل هممون آروم بشه
انشاءالله در کنار هم موفق و خوشبخت باشید .
سلام رویا جان
ممنونم که وقت میزاری و همراهیم میکنی و ممنونم بابت حسن نظرتون به نوشته های من. ممنونم واقعا گاهی دیگه حس میکردمنمیتونم تحمل کنم این دوری رو از شدت دلتنگی
ان شالله بسلامتی ازدواج کنی. خدا رو شکر که حس خوبی داشتی از خوندن اون جمله. خدا مادر شما رو هم حفظ کنه
غربت سخته. گاهی حس میکنی پوستت داره کنده میشه اما با همه سختیها حسنهای خودشو داره. اینکه بیشتر میتونی برای خودت وقت بزاری. بیشتر وقت داری کارهایی رو که قبلا نمیتونستی انجام بدی. بیشتر وقت داری که کارهای جدیدی رو شروع کنی چون وقت و بی وقت کسی نیست برنامتو بهم بریزه یا خودت هوس کنی بری خونه مامانت یا با خواهرت بری بیرون ...
هیچوقت تو زندگی همه چیز ایده آل نیست.باید سعی کنیم نقاط مثبت شرایطمون رو ببینیم و لذت ببریم.
من اینجا رو دوست دارم. با همه تنهاییم؛ تنها بودنم رو دوست دارم چون یاد گرفتم ازش استفاده کنم اما حتما هفته ای یک یا دو روز از خونه برو بیرون. خصوصا اگر کلاس بری عالیه. چون در عین تنهایی با آدمها معاشرت میکنی و چه بسا ممکنه دوستهای خوبی هم پیدا کنی
براتون آرزوی خوشبختی و سعادت دارم. ان شالله در کنار هم به آرامش حقیقی برسید
عزیزم از لحظه لحظه این رویداد خوش، لذت ببر و به کار و چیزهای دیگر فکر نکن.
ممنونم رافائل عزیزم
دارم به همین فکر میکنم که در حد توانم تلاش کنم اما به خاطر کار به خودم استرس ندم. بعد از رفتنشون جبران میکنم. میخواستم مهمان وسط هفته را بگویم نیاید. اما دیدم او هم بیاید بالاخره یک هفته هایی هم کمی شلوغ پلوغ میشود. تجربه خوبیست
خیلی خوشحالم عزیزم، حسابی از آخر هفته لذت ببر و خوش باش، این فیلم طعم شیرین خیال تو سینما در حال اکران هست عزیزم؟
مرسی عزیزم. خودم که تو اَبرام... مرسی
فیلمش نوعی طنز رمانتیک و متفاوت درباره محیط زیست و رابطه انسان و زمین هستش و مثل اینکه جز پرفروش ترینهای سال 93 بوده گلم حضور شهاب حسینی هم فیلم رو خیلی بامزه کرده