هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

و کوفت می‎شود خوشی های زندگی

هرگز فکر نمیکردم زندگی‌ام به گونه‌ای باشد که ملت برای مسافرتهاشان مهمان من بشوند. هرگز فکر نمیکردم به این درجه از حساسیت برسم که برای آمدن هر مهمان با نزدیک شدن روز موعود هر لحظه مضطرب‌تر و مستاصل تر بشوم و هزار جور فکر بیاید و برود که اگر فلان طور بشود؟ اگر فلان چیز را رعایت نکنند و از همه بدتر اینکه همه از  تفریح و با لباسهای تفریح مهمان من شوند.

و این همان سندرم کوفت است که گلبهار گفت. چون از قبل آمدن مهمان تا زمان رفتن شان مضطرب اعمالشان هستم و درست از لحظه رفتنشان پشیمان از تک تک افکار و رفتارم و زار میزنم که چه بد شد. کاش حساس نبودم و لذت میبردم. چه حیف که رفتند

نظرات 1 + ارسال نظر
قیزی یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 ساعت 12:54 http://mano-in-shoma.blogsky.com

متاسفانه منم نسبت ب قوم شوعر اینگونه ام

خیلی حس نابود کننده ایه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد