گاهی عجیب دلم برای مامان، بابا، خواهرک و برادره میسوزد. خیلی عجیب. الهی به حق اسم اعظمت مشکلات همه را حل کن. این فشارها روی من هم هست اما من چند روزی بیشتر مهمان این خانه نیستم و بعد از آن قطعا از نگرانی هایشان کمتر خبردار خواهم شد نسبت به این روزهایی که در دل این آتشم. کاش از دست من هم کاری ساخته بود.
ایشالا خدا به همه کمک کنه،
ایشالا مشکلاتتون برطرف بشه و دلتون شاد و لبتون خندون باشه ...
انشالله به همه کمک کنه
به ما هم یک گوشه چشمی داشته باشه
خدا از ته دلتون بشنوه سپیده جان
انشالا که مشکلات همه کمتر میشه..نگران نباش
کم کافی نیست
الهی این مشکله کلا حل بشه
چند ساله داریم تاوان دلسوزی برای دیگرانو میدیم
عزیزم حستو درک میکنم.
من وقتی داشتم ازدواج میکردم همش فکرم پیش خانوادم بود و تا مدتها بعد هم نگرانشون بودم.البته خانواده من مشکلی نداشتن اما خودم احساس گناه میکردم از اینکه دارم میرم از پیششون.
ولی یادت باشه خدا حواسش به همه چیز هست همیشه هرلحظه.
آره اینم هست
بعد این همه سال این جدا شدنه عجیب سخته
با اینکه یک عمر آرزوی چنین روزی رو داشتیم
آره خدا که هست امیدمون به اون نبود که دیگه هیچی
به خداوند اعتماد داشته باش
گاهی اعتقاد کافی نیست
حق با شماست
همیشه حس کردم که یک چیزی ته دلم قرصه که مشکلات حل میشه
همه این سالهایی که این مشکل به وجود اومد
اما هنوز درست نشده.
هنوز فشارهاش سر جای خودش باقیه
ولی بازم دلم میگه همه چیز درست میشه
یه اطمینانی ته قلبم هست
کاش بشه