هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

این دل تنگ

شنبه است. تو دیشب رفتی. اما انگار مدتها از دیدارمان گذشته است. هر روز محتاج تر از روز قبل لحظه های اندک با تو بودن را زیر و رو میکنم. دیگر مثل قبل ترها صبور نیستم. یک سال گذشته بر خلاف چند سال قبلش به ندرت گریه کردم. حتی گریه دلتنگی برای تو. حالا اما حال من خوش نیست و تنها یک چیز میتواند حال مرا خوش کند. آن هم بودن توست. لمس حضورت و حُرم نفسهای تو در کنار گوشم.

و همین موقع است که میفهمم حس تو هم دقیقا همان است که من دارم. میفهمم اگر تنها بودی حتما گریه میکردی درست زمانی که حلقه های اشکم قطره قطره سرازیر میشوند.


نظرات 2 + ارسال نظر
سارا(خلوت انس) سه‌شنبه 9 اردیبهشت 1393 ساعت 14:43

این احساس رو خوب می فهمم

عزیـــــــــــزمی دوست گلم

هدیه سه‌شنبه 9 اردیبهشت 1393 ساعت 09:15

انشااله به زودی این دوریها تموم بشه وبرای همیشه کنار هم با شادی به آرامش برسید

الهی خدا از زبونت بشنوه
دوری خیلی سخته وقتی هر روز محتاج تر میشی به بودنش
اما باز هم خدا رو شکر که هست حتی اگر دوریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد