مینا میپرسه از دوست جنوبیات "سارا" چه خبر؟ گفتم: " من هیچ خبری ندارم و نمیخوام داشته باشم. هنوز رفتار الف را یادم نمیره که هر وقت تو دوران عقد سارا، حال سارا را میپرسیدم، به یک حال تابلو و زشتی میگفت نمیدونم" بعضی دوستی ها جز تلخی برای آدم چیزی نمیزارن، حتی پرسیدن حال و احوال آن طرف از دیگران.
یک مرتبه ماهی گفت: " بهت گفتم چند وقت پیش به من زنگ زد؟"
تعجب کردم. با خودم گفتم: به منم زورکی زنگ زد، حالا سارا را با ماهی چه کار؟
ماهی گفت: " کلی خوشحال شدم که یک دوست قدیمی زنگ زده حالمو بپرسه. اونوقت میبینم که میگه فلان کَسِ من از بابات طلبکاره. خواستم بهش بگم تو نه از عقدت خبری دادی نه از عروسیت. حالا روت شد زنگ بزنی اینو بگی؟"
با شنیدن این حرفا واقعا برای خودم متاسف شدم که یک روزی با همچین آدمی دوست بودم.
بعضی آدمها را خیلی زودتر از موعد باید منقضی کرد. اما مثل همه چیزهای دیگه فکر میکنیم فقط در سررسید تاریخ انقضا منقضی میشوند. غافل از اینکه بعضی چیزها میگندند و خیلی زودتر از موعد خراب میشوند و گاهی از اول کرم زده است اما از داخل و ما فقط ظاهر را میبینیم و چقد آدم متاسف میشود که زودتر متوجه نشده و جنس نامرغوب در دست دارد.
اضافه جات:
واقعا متاسفم برای اینجور آدمها و از همه مهمتر برای زنایی که خودشون رو نخود آش حرفها و کارهای مردونه ای میکنند که به اونها هیچ ربطی نداره. همونطور که به ماهی ربطی نداره که باباش بدهکاره یا طلبکار. همونطور که به من و ....