هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

بی احترامی

اینقدر بدم میاد از رفتار اونایی که رمزدار می نویسند و رمز قبلیشونو بهت دادن بعد اتفاقا تو آخرین پست با رمز قبلیشون هم نظر دادی اما رمز رو عوض می کنن و به روی خودشون نمیارن که یک احترامی هم باید برای خوانندشون قائل شن و منتظر می مونند عین گداها دوباره بری طلب رمز کنی. در حالیکه خودشون یک بارم برات نظر ندادن.

اصلا بعضیا انگار رمزدار می نویسن و هی رمز عوض می کنند که مجبور باشی براشون نظر بزاری

چند هفته ای بود این حرفا تو مغزم بود. گفتم بنویسم بلکه مغزم تخلیه شه :)


نظرات 4 + ارسال نظر
لی لا چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت 16:17

سلام غزلک جان...خواهش می کنم عزیزم...دیگه به قول دوستان ازوقتی پرشین بلاگ ترکید ننوشتم...!
فرصتی پیش بیاد می نویسم چرا که نه...!!!
ماهک رو ببوس ومراقب خودت باش

سلام لی لا جانم
ای بابا
پرشین هم معلوم نیست داره چی کار می کنه
دیگه نظرم نمیشه براش گذاشت
تاریخ پستا معلوم نیست
اصلا بد وضی شده

به همچنین

لی لا شنبه 26 آبان 1397 ساعت 23:42

ولی من اینقد دلخور هستم ازت که هیچوقت حالی ازم نپرسیدی...اصلا شاید فراموشم کردی...
به هر حال تولد ماهک رو بهت تبریک میگم ومامان شدنت رو نه یک بار بلکه هزاران بار بهت نبریک میگم...امید وارم درپناه خدا سالم وخوشبخت باشید

ولی من فراموشت نکردم
آدرس وبت رو میزدم میزد که حذف شده لی لا جان
گمت کردم
مصادف با سر شلوغیام بود و فراموش کردم که پیگیرت شم. همه حواسم شده بود ماه اک. هنوزم خیلی وقتا اینجور مسائل فراموشم میشه و شرمنده میشم

برام عزیزی
من فکر کردم کلا از فضای مجازی رفتی یا اگر هستی دیگه خوشت نمیاد منو بخونی
نظراتت رو تو وب سپید می دیدم
اما می دیدم لینک نذاشتی که بهت سر بزنم
من واقعا معذرت میخوام که فکر کردی فراموشت کردم
ولی حقیقت اینه که جز کسایی بودی که هیچ وقت فراموششون نکردم فقط گمت کردم همین

از تبریکاتت از ته دل سپاس گزارم
و برات بهترین ها رو از خدا می طلبم
خوبی لی لای مهربون و با وفا؟؟؟؟
واقعا دیگه نمی نویسی؟
هنوز پستی که در مورد خودت و خواهرت نوشته بودی با وجودی که جزییات تو خاطرم نیست ذهتیت کلی منه به وبلاگت

فنجون شنبه 26 آبان 1397 ساعت 13:18

راستش من نمیفهمم وقتی میان تو جای عمومی ، چرا بصورت خصوصی مینویسن
بنظرم تکلیفشون با خودشون مشخص نیست ...
بیشتر به بازارگرمی میمونه و تو این مدت دیدم یعد یه زمانی دیگه کسی حوصله رمز زدن نداره و بازدید کنندهاشون رو از دست میدن.

من با خصوصی بودنش کاری ندارم
حالا شاید میترسن کسی آشنا پیداشون کنه
اما اینکه هی رمز عوض کنی رو نمی فهمم
آره بابا آدم دوست داره پیج باز میشه متن روبروش باشه
ملت یک پست قبل تر هم نمیخونند حسشو ندارن

ویرگول جمعه 25 آبان 1397 ساعت 15:41 http://haroz.mihanblog.com

دقیقا و عمیقا باهات موافقم

دردکشیده ای ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد