هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

نیمه شبانه

+ یک وقتایی هیجان انگیزترین موزیک ها هم نمی تونه سطح انرژیت رو بیاره بالا که بیدار بمونی و کار کنی. مثل وقتایی که یک مسیر طولانی رانندگی کردی و الان نه موزیک نه چایی نه شلوغ کردن ها و مسخره بازیها هیچ کدوم کمکی به بازتر شدن چشمهات نمی کنند. سوختت تمام شده و کفگیر باکت به ته دیگ خورده. فقط یک خواب عمیقِ که میتونه دوباره سر حالت کنه و به وجدت بیاره

+ مادر همسر عروسهای فامیل که خیلی هم قرتی هستند رو پاگشا کرده. البته یکی شون خیلی خوش سلیقه است. اما اون یکی که پول باباش از پارو بالا میره خیل خوش سلیقه نیست. یا لاقل من نمی پسندم سلیقه اشو. حالا موندم چی بپوشم؟ حالا خودم به کنار! ماه اک چی بپوشه؟ :))
 کاش مامان نزدیک بود و چند دست لباس مهمونی ردیف می کردم برای اینجور موقع ها. خانواده همسر اهل لباس پوشیدن تو مهمونیایی که مردها هم هستند نیستند. خانم ها مانتو می پوشند اما من هیچ وقت دوست نداشتم مانتو تنم کنم. کاش همسر وقت داشت بریم یک شومیز بخریم. یا یک کت حریر برای اون میدی مشکی می خریدیم.

+ بهت قول میدم سخت نیست. لاقل برای تو .... لامصب این آهنگ همیشه می چسبه. 

+ اینقدر خوابم میاد که تایید نشدن نظرات رو به من ببخشید

+هدی جان من چطوری ازت خبر بگیرم؟ کاش کامنتات رو نمی بستی :)
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد