بقایای وسایل پخت و پز شله زرد نذری هنوز کنار پارکینگِ است.نگاهی بهشتن می اندازم و از کنارشان رد می شوم. پایم را که در َحیاط میگذارم خنکای شب هنگام دل مست ام می کند. بازوهایم از نوازش نسیم شب مور مور می شود. شاید برای آخرین بار روی تاب حیاط می شینم و خودم رو تاب میدهم. سعی می کنم به هیچی فکر نکنم جز این لحظه ای که آرزوی شب و روزم شده بود. این که روزی برسد که باز هم بدون اضطراب بیدار بشوم و کل روز حالم روبراه باشد. اینکه امروز اگرچه با حال تهوع و لرزش خفیف بیدار شدم اما از اضطراب خبری نبود. تاب که به سمت جلو می رود نسیم شهریور ماه تمام صورتم را و بازوهایم را لمس می کند. صدای قیژ قیژ تاب در میان صدای دلنشین تکان خوردن برگ درختانی که با نسیم عشق بازی می کنند می پیچد و صدای ماشین هایی که از دور رد می شوند
چشم میدوزم به ماه که با هر جلو و عقب رفتنم گویی جابجا می شود و دوباره فکر می کنم. به این مدتی که گذشت. به رنجی که بردم. فکر می کنم اگرچه اشتباه از من بود که به خاطر ترس از کرونا بدون مشورت پزشک مصرف داروها را ادامه دادم و خواسته یا ناخواسته ناگهانی قطع کردم اما قطعا گذراندن چنین بحرانی درسهای بزرگی برای من و شاید اطرافیانم داشت. بزرگترین چیزی که دریافتم این بود که چه نعمت گرانبها و عظیمی دارم که می تونم مثل یک آدم عادی سالم زندگی کنم. تو لحظه های بی قراری آرزوی یک لحظه حال معمولی را داشتم. حالی که آنقدر برایمان بدیهی است که اصلا نمیدانیم هست. باورم نمی شود که نمی توانستم یک لحظه گوشی دستم بگیرم یا ماهک را نوازش کنم.
دوباره دارم نفس می کشم
دوباره دارم زندگی میکنم
فردا صبح بر میگردیم خانه
حیف که نشد روزهای بیشتری با حال خوب اینجا باشم
خدا را هزاران مرتبه شکر که دوباره سر پا شدم
+ در اولین فرصت نظرات را تایید میکنم. بازهم ممنون که این مدت کنارم بودید
الهی شکر که خوبی غزل عزیزم

میدونستم گوشی حالت رو بد میکنه سراغی ازت نگرفتم وگرنه دلم پیشت بود
ممنون که اینقدر مهربونی و درکم میکنی
خدا را هزاران مرتبه شکر


خدا رو شکر که خوبی... خدا رو شکر که خوب خوب خوب میشی
خدا رو شکر بهتری.
خدا رو شکر که خوبی....هزار بار شکر ...
کاش یکی دو هفته دیگه میموندی حالت خوب خوب میشد بعد برمیگشتی
دیگه نمیشد بمونم بهار جان
ولی خوبم شکر خدا
امروز که روز اول تو خونمون بود بعد سفر کلی کار کردم و خوب بودم