خوب بیدار نشدم
از صبح اضطراب عجیبی دارم
با زومبا فقط سبک شده
و به طرز فجیعی خوابم میاد
اینقدر که دارم به ماه التماس میکنم بزاره بخوابم و خودش هم کمی بخوابه
ظرفیتم تکمیله
وضع خونه افتضاحه و این دقیقا نمونه کامل ذهن بهم ریخته منه
ناهار خوردنها برام بی معنی شده
دوبار دوش گرفتم
ماه اک نمیزاره بخوابم
الان فقط دلم یک چیز میخواد
ماه اک رو بسپارم به یک نفر و چند ساعت بخوابم و بیدار شم ببینم اوکی شدم
شاید فقط خیلی خوابم میاد و همین زده به سرم
بعد نوشت:
خوب ظاهرن درد بی درمونی که نبود هیچ؛ انگار دردی جز گرسنگی نبود. فقط چون من تنهام و دلم ناهار نمیخواد و البته به شدت خوابم میومد میل به خوردن نداشتم. اما حالا که به زور کمی غذا خوردم حسم بهتر شده ولی باز هم خیلی خوابم میاد. خدایا وسیله خواب ما آرزومندان خواب را مهیا کن که نور است و هوا :)))
غزل صبح پست قبلیتو خوندم که راجع به خستگی جسمی بود.الان داشتم ظرف میشستم به فکرت افتادم گفتم این دختره چرا انقدر این مکملها ی مادر مرده رو نادیده میگیره؟!خلاصه که با دست کفی دارم مینویسم!!میدونی ما خانوادگی مکمل خوریم!بابا و مامانم و داداشهام،یعنی اگه قرص تقویتی نخوریم نمیتونیم راه بریم!
شما هم بیا حرف گوش کن یه دوره ای بخور باور کن بهتر میشی.بهداشت که خودشون قرص ویتامین دی میدن هر دفعه که من دخترمو میبرم برای کنترل.قرص کلسیم جوشان و قرص مولتی دیلی هم میخورم.الان یه کوه ظرف شستم،یه کوه هم ماشین داره میشوره!تازه باید جاروبرقی هم هر روز بکشم.آمپول نوروبیون خارجی هم خییلی خوبه.
عاشقتم بانوی قوی و مقتدر
عاقا من مکمل هم میخورم
اما فکر کنم باید یک چک آپ برم
یا اینکه دارومو عوض کنم قبل از رفتن
بعد من خوابم کم میشه کلا همه چیزم قاطی میشه
کلسیم هم که با خوردنش سردرد میشم
ولی باز تلاشمو میکنم
سلام
امیدوارم الان جفتتون در خواب ناز باشید
سلام عزیزم
زهی خیال باطل
منم وقتی نیاز به خواب دارم رسما روانی میشم
البته نه هر خواب اومدنیا
یه وقتا حست اینه که بخوابی کلا خوب میشی