تصادف پَر
ماشین پَر
تعطیلات پَر
واکسن ماه اک پَر
حال بد پَر
استرس پَر
خوشبختی هست
آرامش هست
زندگی هست
تغییر هست
انگیزه هست
و عشق...
زنده باد خودم
زنده باد ما
زنده باد شما
زنده باد همه مان
زنده باد زندگی
******
بعد از دو سال و نیم امروز به افتخار ماه اک و جدا کردن جای خواب اش از روی تخت ما به زمین؛ دکوراسیون اتاقمان را به همت همسر جان تغییر دادیم و به این ترتیب اولین روز خانه تکانی در سال نود و هفت رقم زده شد. حالا در اتاق تمیز و مرتب مان که هنوز هم کار دارد؛ روی تخت دراز کشیده ام. از هیجان این اتفاق شیرین لبریزم.
بعد از دو سال و نیم که لحاف تختمان بلااستفاده مانده بود بخاطر گرم بودن و جمع و جور بودن یورگانهای دست دوز مادرشوهر؛ امروز لحاف را از داخل رو تختی خارج کردم و داخل کاورش گذاشتم و رو تختی یاسی رنگمان را که عاشق اش شده بودم وقت خرید را روی تخت پهن کردم و خدا می داند که چه نظمی و چه حس مثبتی فضای اتاق را پر کرد.
تشک اش را پهن می کنم و ماه اک را روی تشک می گذارم. بیدار می شود و سعی می کند خودش بخوابد که بین تکان ها، سرش آرام به تخت ما کوبیده می شود. به یاد پامپر رو تختی اش می افتم. با زاویه ٩٠ درجه بامپر را به تخت و میز پا تخت می جسبانم و با لبخندی که از رضایت بر لبانم نقش بسته و با خیال راحت از اینکه دور سر ماه اک نرم است روی تخت ولو می شوم و می نویسم.
حالا ماه اک را در ست زمین خواب اش رویاهای شیرین می بیند و همسر روی تختمان. و فقط خدا می داند که چقدر لذت بخش ر شیرین است که عزیزانت در کمال صحت نزدیک تو به خوابی آرام بروند.
غ ز ل واره:
+ خدا را شکر که زمان می گذرد و انسان فراموشکار هست و تلخی ها را در روزهای گذشته جا می گذارد
+ هنوز دلم آرام نیست که ماه اک را روی تخت اش بخوابانم. نگرانم که صدایش را وسط شب نشنوم