اوضاع آرامتر شده. حال پدرک رو به بهبود است. به زودی به ملاقاتش میروم. اما وضع جسمانیام به طرز باورنکردنی ناجور شده است و تمام تنم درد میکند. مدام چشمانم می سوزد و خوابالودم. دیشب که کف را تمیز میکردم؛ بخارشور از بس کار کرده بود؛ نفساش بند آمد و مجبور شدم چهار متر را با دست دستمال بکشم. به طرز عجیبی توانش را نداشتم. قبلا کاهی کل کف خانه را با دست، دستمال میکشیدم و به جز دستم؛ حال جسمم خوب بود همراه با کمی خستگی. درست بعد از تمام شدن دوره این ماه؛ دچار ضعف شدیدی در تنم شده ام. خوبی شرایط این است که باید یک آزمایش کامل بدهم. امیدوارم اگر مشکل از کمبود ویتامینها یا کم خونی است زودتر مشخص شود و رفع شود. از همه کارهایم مانده ام. به خصوص برنامه سپاس گزاری. عذرخواهی میکنم
***
تصمیم دارم تغییرات مهمی در شیوه زندگی فردی ام ایجاد کنم. خصوصا در مورد نت گردی. باید برای همه چیز محدوده زمانی تعیین کنم و بیشتر زمانم را به کارهای مفید اختصاص بدهم. باید این دو ماه آخر سال را شیرین تر و بهتر از همه ماههای گذشته زندگی کنم و این سال را جز بهترین ها به خاطر بسپارم.
***
منتظر ایملیهایی هستم که چند روز آینده به اینباکسام سرازیر خواهد شد :دی
***
امروز حوصلهام سر رفته بود خیلی زیاد اما توان بیرون رفتن هم نداشتم
***
یک ماه است که تصمیم دارم خانه تکانی را شروع کنم که حداقل یک هفته قبل از عید تمام کارهایم سر صبر و با آرامش انجام شده باشد اما هنوز فرصت نشده. این اولین باری است که خانه تکانی خواهم کرد.
***
مدتهاست که فقط پیامهای شخصی را در تلگرام چک می کنم. اما نمی دانم این چه کرمی است که جدا از گروهای فامیلی که آنها را هم به ندرت چک می کنم؛ چرا یک سری از گروها را دلم نمی آید پاک کنم!
***
لحظه شماری میکنم برای تفکیک لباسها و بیرون دادن آنهایی که دیگر لازم نیستند؛ یا تاریخ مصرفشان گذشته است. کاش اینجا کسی را میشناختم که لباسها را به او بدهم.
***
شرایط اجازه نداد که نظم به روز رسانی تمرینها بهم نریزد. اگر خدا بخواهد فردا عصر تمرین بعدی را میگذارم و بخوانید. باید از صبح یکشنبه که چشم باز میکنید تمرین را آغاز کنید.
خدا رو شکر کمی بهتری و از جو ناراحتی شدید بیرون اومدی ،از الان برای خونه تکونی خیلی زوده ها ... من هم تازگی خونه تکونی کردم اما نه برای عید خونه تکونی جمع و جور زمستونه
خدایی به خستگیش می ارزه
مرسی مینا جون
اگر این همسر کمی منو آزاد بزاره من خوبترم میشم
من نمیتونم سریع کار کنم
خدا قوت
خدا رو شکر عزیزم، این مدت تنش زیادی بهت وارد شد یه کم استراحت بده به خودت بعد خونه تکونی رو شروع کن، برنامه سپاسگزاری رو هم خوندم. مثل همیشه عالی
مرسی ستاره جون



چه جالب منم الان برای تو نوشتم
احساس میکنم اگر شروع کنم حالم خوب تر میشه. دوتا کمد دارم که خیلی وقته وسایلشون روی اعصابمه اما کمک همسر رو لازم دارم برای انجامش. زورم به بعضی وسایلش نمیرسه
ولی خوب حداقل تا دوهفته دیگه نمیتونم شروع کنم
آخرشم میبینی مجبور بشم تنهایی شروع کنم تا دلش بسوزه و یه وقتی برام خالی کنه
ستاره خیلی خوب خیــــــلی. انگار یک بار بزرگ از روی دوشم برداشته شده
لحظه شماری میکنم برای دیدن بابا و خانوادم
خداروشکر که پدر حالشون بهتر هست...!
سوره حمد شفاست...به نیت سلامتی شون سوره حمد زیاد بخون...حداقل هفت مرتبه رو بخون غزل جان
ممنونم لی لای عزیزم
حتما به توصیه ات عمل میکنم
مامانم خیلی بهش اعتقاد داره و اغلب ناخوشی هاش با این حمد شفا خوبِ خوب میشه
سلام
دوست عزیزم به خودت ربط داره ها ولی اینکه بابا و مامانتو اینجا پدرک و مادرک مینویسی آدم حس ممکنه "ک" آخرش جنبه تحقیر داره ... میدونم "ک" جنبه های دیگه مث تحبیب و غیره هم داره ها ولی جنبه تحقیرش بیشتر جا افتاده...البته بازم به طرز نوشتنت احترام میذارم...ببخش اگر فضولی کردم...
دوست نداشتی نظرمو هم تأیید نکن
سلام
من دقیقا حرف "ک" را با کاربرد تحبیب استفاده کردم و این قشنگترین حسی رو که به عزیزانم دارم رو برام تداعی می کنه
حالا اینکه بقیه بُعد منفی قضیه رو نگاه میکنند تاثیری روی احساس من به این کلمات نداره من عاشق آدمهای عزیز زندگیم هستم و این کلمات پره از عشقه منه به اونها