با اینکه سعى مى کنم
آدم باش
انسان باشم
دوست باشم
مهربون باشم
یه وقتایی نامهربونی یک سری از آدم ها خیلی دلمو میشکنه
به خواهرک میگم خیلیا جواب خوبیامو اینطوری دادن
در حالیکه هیچ دلیلی واسه رفتارشون پیدا نمیکنم
خواهرک میگه اینا مربوط به طرحواره هاته
و من :|
دلم گرفته
نفس ندارم از خستگی و کم خوابی
ماه هنوز اینجاها داره شیطنت میکنه و خواب نداره
اینقدر به خاطر برف همسر گفت حالا نمیریم فردا میریم فلان موقع میریم که من تنبل شدم تو انجام کارهام و بستن ساک
نتیجه :
هنوز وسایل ولو روى میز ناهار و جا نگرفتن تو چمدون
بعضی لباسا هنوز خشک نشدن
و ماهک هم زحمت میکشه هر بار یه سری بردنیا روبرمیداره میپوشه
خودکار رو کرده تو سورا زیر شکم نهنگش و میگه باتنکی (بادکنک) درست کردم. ضعف کردم واسه خلاقیتش ولی خسته تر از اونم که حسابی تشویقش کنم. وقتی میگم آفرین دختر خلاق میدوه سمت بقیه ماهیاش و میگه یکی دیگه انتحان کنم و من هلاکم از این دامنه لغت گسترده که هر بار یک چشمه اشو رو میکنه
اینقدر دلم گرفته میخوام برم جایی که به هیچی فکر نکنم و فقط با حس خوب زندگیم زندگی کنم
کاش مامانم بود و ماهک رو مثل روزای اصفهان رفتنی. پیش خودش میخوابوند. حوصله هیچی ندارم از بس خسته ام
اینقدر حالم خرابه که حس می کنم متنفرم از تمام اونایی که این حس رو بهم القا کردن و البته فرد مورد نظر
عکس بده جنازه تحویل بگیر
کی دوست قشنگم رو ناراحت کرده آخه؟ عزیزم به خوبی های خودت فک کن، ببخشیدا ک.... لق مردم. کسی که ارزش محبت تو رو نفهمه، ارزش وقت گذاشتن و فک کردن رو نداره
کاش من اینو بفهمم
شما از خوش قلبی و مهربونی زیادته که این حسا رو می گیری غزل جونم.

با این اتفاقا، دیگه خودتم کم کم فاصلهتو با بعضیا حفظ می کنی.
خیلی بده که بعضیا با رفتاراشون باعث میشن آدمای خوب و مهربون به مرور بی اعتماد بشن به همه چی!
مواظب خودت بااااش، هر جا هستی. خوش بگذره بهتون
شیرین عسل و ببوس
دقیقا زیاد از حد مهربونم
و زیادی زود فکر میکنم آدما اگر جوابمو ندادن پس ترکم کردن
یهو ناغافل چی شد؟ البته افت و خیز طبیعیه
Pms عشقم