از صبح که چشمهایم را باز کردم؛ با گفتن خدایا سپاسگزارم روزم آغاز شد. برای راه رفتنام؛ برای صبحانه ام؛ برای لباسهایم، برای پاهایم؛ برای آب و شستن دست و صورتم، برای امکان مسواک زدنم، برای هر چه در لحظه انجامش میدادم و به ذهنم میرسید یک خدایا سپاس میگفتم. راهی بانک شدم و برای بودن بانک و امکان انجام کارم بدون اینکه لازم باشد راهی دور و فرآیندی طولانی را طی کنم سپاس گزاری کردم و وارد بانک شدم.
نوبتم رسید و کارمند بانک درخواستم بررسی کرد اما گفت چیزی در سیستم برای شما ثبت نشده. به پشتیبانی سهام زنگ زدم و گفتند اسم شما را میبینیم باید اطلاعاتتان در بانک هم باشد. کارمند بانک سیستم را به روز رسانی کرد و باز هم گفت اطلاعات واریز برای شما وجود ندارد. کمی احساس کلافگی داشتم اما سعی کردم آرامشام را حفظ کنم و گفتم خدایا سپاس گزارم که با چند تماس می توانم ایراد کار را پی گیری کنم. بعد از چند تماس تلفنی آقای پاسخگو گفت بگویید حتما نماد ذ را چک کنند نه نماد ب را. کارمند در بین راه انداختن مراجعیناش حواساش به من هم بود و بین کار میپرسید نتیجه چه شد. آقای مراجعی که کارش تمام شده بود به کارمند بانک گفت:"سپاس بیکران" و من که درونم مشغول پیدا کردن موارد سپاس گزاری بود؛ لبریز انرژی مثبت شدم از شنید این جمله و طنین این جمله در فضا. این بار مشتری دیگری صدا نزد. نشستم و گفتم که باید پوشه ذ را بررسی بفرمایید. با لبخند و حالتی که انگار پیروز شده باشد، گفت:" حالا شد". با لبخندی گفتم من از اول گفتم شرکت ب.ل ولی شما حواستان به شرکت ب بود و متوجه نشدید. بدون سوسه آمدن و اینکه بگوید باید خودش حضوری بیاید؛ اول مورد مربوط به همسرک را انجام داد و بعد نوبت کار من بود. کار که تمام با مثبت ترین حالت ممکن گفت:"خانم ببخشید که وقتتون گرفته شد. عذرخواهی می کنم که من متوجه نشدم" و من هم سعی کردم این انرژی را به بهترین وجه به خود او منتقل کنم و گفتم خواهش میکنم. روز خوبی داشته باشید. ایمان دارم که دلیلش فقط سپاس گزاری هایم بود. این از نظر من یکی از همان معجزه ها بود که بین این همه آدم یک انسان مثبت پاسخگوی کار من باشد
برای انجام شدن کارم سپاس گزاری میکردم و راهی عابر بانک پاسارگاد شدم برای انجام ماموریت بعدی و دلایل سپاس گزاری یکی پس از دیگری خودشان را نشان میداند. همسرک زنگ زد و وقتی شرح ماوقع کارها را دادم گفت: آن پولی که به حسابات ریخته شد؛ همانجا بماند به جای فلان مورد و من افکارم را مرور میکردم که موقع واریزی وجه به حسابم، لبخندی زدم و گفتم کاش این پول برای خودم بود. و ته دلم کسی گفت خدا را چه دیدی؟
سنجاق شده:
+ در حال مبارزه ام با خودم که فاصله بگیرم از هر چیزی که انرژی منفی درونم بر می انگیزد. میدانم این کار پاک کردن صورت مسئله است اما تا قوی تر شوم و نگذارم منفی ها درونم را متلاطم کنند باید به تلاش برای این فاصله گرفتن ادامه بدهم. شاید هم با ادامه دادن مصمم تره سپاس گزاریها دیگر انرژی های منفی را به راحتی دفع کنم
خدا رو شکر برای تمام این نشانه های شکرگذاری.
من هم مشغول شکرگذاری هستم ولی الان که فکر میکنم می بینم باید جزئیات زیادتری در زندگیم سپاسگزاری کنم که بهش بی توجهم . در حال حاضر در قسمتهای مختلف زندگی گره های نسبتا کوری وجود داره که به دنبال معجزه ام.
بله نوشین جان خدا رو شکر
خیلی عالیه که مشغولی
معجزه میشه شک نکن فقط ادامه بده
خدا را شکر
عالی بود غزل جان. واقعا انرژی گرفتم.
چه خوب
خدا را شکر
عالی بود همش شکر گذاری به به
خداروشکر کارت راحت انجام شده
اتفاقا بنظره من کاره خوبی میکنی از آدمایی که انرژی منفی نمیگیری فاصله میگیری. تا کی چنین آدمایی رو تحمل کنیم و دم نزنیم! کاره سختیه مخصوصا اگه طرفت خیره سر باشه ولی تو میتونی
وای خیلی خوب بود آبگینه جام
کار سختیه که خودتو از انرژی منفی ها حفاظت کنی. من اغلب آدمهای منفی زندگیمو حذف کردم. یادمه 5 سال پیش وقتی به دکترم در مورد چندتا رابطه که پاره اشون کردم گفتم گفت آفرین رابطه های خراب و ترک کردی
ولی افکار منفی و مطالب منفیه که دنبال نکردنشون خیلی برام سخته
اما به لطف سپاس گزاریها افکارم بهبود پیدا کرده
تلاشمو ادامه میدم