امشب یک جور بدی دلم گرفته است. آنقدر که خوابم نمیبرد. کمی هم دلم شکسته است .کاش یاد بگیریم وقت خستگی، تلافی خستگیمان را سر کس دیگری خالی نکنیم که دلش بشکند و بخواهد از خانه مان فرار کند.
باز هم خودشان با خودشان مهمان دعوت کرده اند برای من. عزیز هستند همه شان اما از این دعوتها دلگیر میشوم. راستش مهمان زیاد چند روزه دوست ندارم. کنترل خانه و نظمش و رعایت قوانین من که اکثریت جز همسرکم رعایتش نمیکنند ؛ از دستم خارج میشود و این مرا آشفته میکند.
گاهی چقدر عذاب میکشم از دست خودم. البته این عذاب به نوعی دایمی است و فقط کم و زیاد میشود. گاهی فکر میکنم فقط با مردنم است که این عذاب تمام میشود وقتی نمیتوانم راه حلی برایش پیدا کنم یا لااقل به راه حلهای پیشنهادی عمل کنم
کاش همسرک پیدار بود. او بلد است چه کند که بدون اینکه بفهمم؛ببینم دلخوریها و بدحالیها رفته اند و حواسم از همه شان پرت شده است
+ الهی لذت همسرداری را به همه آنها که آرزویش را دارند بچشان.
غزل جان ...چاره ای نیست...تازه حالا خوبه که خبر داری...!!! ما مواردی داشتیم که به نزدیکی خونه که می رسیدند زنگ می زدند...در حالیکه ما خودمون هیچ کجا بی خبر نمی ریم...!!! خدا کنه که باسلامت وسعادت در خونه ات باز باشه گلم
ای وای اون بی خبری که نابود میکنه آدمو

من مهمون دوست دارم اما یک روزه. از شب خوابیدن و چند روزه شدن خوشم نمیاد اما شرایط اینطوریه دیگه
ممنونم لی لای عزیزم. انشالله برای شما هم
وای خیلی سخته. من که از تصورش هم دیوونه میشم. مهمون از نوع شب موندن اصلا خوشم نمیاد
راه دور زندگی کردن این دردسرها رو داره ستاره جون
خصوصا اگر جایی باشی که اطرافیانت ارادت خاصی به اونجا و اطرافش داشته باشند
ولی باید شکر گذار باشم
مهمون بی دعوت خیلییی بده ....
اصلا دوست ندارم ....
خدا شما و همسری رو برای هم نگه داره
خیلی هم بی دعوت نیستند اما من یه جورایی به زور مجبور به دعوت میشم


نمیشه که تعارف نکرد
منتها ما چند ساعت مهمون اونا میشیم
اونا دو سه روز
می دونی ، به نظر میرسه هر مدلی از زندگی، چه مجردی و چه متاهلی، مسائل و سختیهای خاص خودش روداره. فقط شکلشون فرق می کنه. همین.
12 جانم اصلا شک نکن
دقیقا قانونی شبیه به قانون تبدیل انرژی
از نوعی به نوع دیگر تبدیل میشه
فقط باید یاد بگیریم لذت ببریم
و من هنوز اینقدر قدرتمند نشدم که در شرایطی که بهم فشار میاد لذت ببرم
منظورم اومدن مهمان زیاد و چندروزه است
داشتن مهمون اونم چندروزه واقعا سخته اونم تو بعده این همه وقت واسه ترجمه نیاز به استراحت داشتی
ولی غزل جون به این فک کن که مهمون حبیب خداست
آبگینه جانم مهمان برای دو سه هفته دیگه دعوت گرفته شده اما کلا این قضیه معضله برای من
مخصوصا اگر بخواهند بروند تفریح و بعد دوباره بیان خونه ما
میدونم باید سپاسگذار باشم و هستم ولی برام سخته