اپیزود 1: قبل از بیرون رفتن از خونه باهاش طی کرده بودم که میخوام مغازه های شیک اون راستا رو نگاه کنم. میدونستم اونجا که برسیم دوباره دستمو میکشه و میگه ما برای تفریح اومدیم نه خرید. همین اتفاق افتاد اما زبان من دراز بود که من اعلام کرده بودم و شما هم موافق بودی. به زور رفتیم داخل فروشگاه و با اینکه معتقد بود قیمتها بالاست؛ به خواست من برای خودش خرید کرد و مطمئنم خیلی خوشحاله از اصرار من.
اپیزود 2: هیجانزده بودم از دیدن اون فضای جنگلی داخل شهر و چند بار پرسیدم چرا تا حالا من را اینجا نیاورده بودی؟! من فکر میکردم بد مسیر است. حال و هوایم به کل عوض شد با دیدن اون طبیعت زیبا.
اپیزود3: دیدن جمعه بازار هنری جالب بود. مخصوصا غرفه چوب و آن تخته چوب بزرگ نهنگ. چقدر دلم میخواست چند تکه چوب برای پذیرایی بخرم. فکر جایش را کردم و نخریدم.
اپیزود4 : پولهایم را یا خرج کرده ام یا قرض داده ام. تا گرفتن حقوقم مدتی زمان لازم است و مانده ام چطور برای همسرک هدیه سالگرد بگیرم.
سلام . فدات مرسی ب وبلاگمون سر زدی . خوشحالم با وبلاگتون آشنا شدم از نوشته هاتون خوشم میاد چون حقیقته حرف دلتون رو میگید حرفی ک یه جورایی حرف دل خیلیاست
سلام
ممنونم
خوش آمدید
سلام،ممنون سر زدید،زندگی مشترک شاید اولش 20 درصد مشترک باشه،بعد که بچه دار شدید میشه 30 تا 40 درصد،خانم ها اشتباه میکنن اگر صد در صد شریک بشن،
سلام
نمیدونم چی بگم
فعلا خیلی دلم گرفته
زندگیتون سراسر از امید و خوشبختی، دلتون سبز و لبتون خندون، پیش منم بیاین مرسیییییییییییییی
5187
ممنون
به همچنین
آدرستو که درآمد اینترنتیه. درسته؟