هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

نبودن به از بودن

موضوعی که داشتم روش کار میکردم فوق العاده بود. یک جورایی حتی بکر. تمام رفرنس ها انگلیسی بود. تو کارهای داخلی چیزی مرتبط باهاش پیدا نکرده بودم. دوستش داشتم. اما از اونجایی که بنده گ ...اد تشریف داشتم و حس و حال انگلیسی خوندن بعد اون همه کلاس رفتن، هیچ رقمه در من ایجاد نمیشد؛ هم دیر به خودم اومدم هم با شرایط فعلیِ زندگیم تمام کردنش برای من یک جورایی غیر ممکن بود.اما از موقعی که تصمیم گرفتم خودمو از دستش نجات بدم گاهی تو دلم احساس بی عرضه‎گی میکنم به خاطر اینکه ادامه اش ندادم. اما نمیزارم این حس قوی بشه. اینقدر که اسمش استرس داشت شاید انجامش نداشت. همین که اسمش از لیست درسها حذف شد، دنیا یک رنگ دیگه شد. 

  


با تو ام:  یعنی آدمش هستی؟ همتش رو داری که بعدن که سرت فراغت شد باز هم روش کار کنی و برای دادن یک حس خوبِ قدرت به خودت هم که شده چیزی را که در نظر داشتی انجام بدی یا نه!!! 


نظرات 3 + ارسال نظر
شیرین.م یکشنبه 6 بهمن 1392 ساعت 03:42 http://www.delvapasiiiii.persianblog.ir

سلام عزیزکم... خونه نو مبارک... ببخش که نبودم...

سلااااااااااااااام شیرینم خوبی؟
خواهش میکنم
قدمتون روی چشم

سلین جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 14:40

خونه نو مبارک خاااااانووووووم

تشـــــــــــــــکر

شاه بلوط جمعه 4 بهمن 1392 ساعت 12:04 http://balot.persianblog.ir/

نمی دونم چطور داری پیش میری ولی هر وقت به یه کار سخت میرسم فقط اینو میگم به خودم که یه ذره ذره تموم میشه
فقط به این فکر کنم چطور یکمشو انجام بدم
بعد یهو میبینی تموم شده
حالا هر کاری که باشه

حق با توئه بلوطم
باید شروع کرد
اما حجم کاری که میخوایتم بکنم خیلی زیاد بود در شرایط الانم
نمیتونم همزمان به چند چیز بزرگ فکر کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد