هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

هشت بهشت زندگی

بهشت را که ندیدیم اما هشت بهشتِ خلاصه شده در یک عمارت، چشمانمان را به غایت نوازش داد

سلامتی بدیهی نیست

قاشق عسل رو توی استکان میگذارم. و با آب جوشیده استکان را پر می کنم. همینطور که قاشق را می چرخانم به این فکر می کنم که چقدر زیادند لحظه هایی که ساده انگارانه از کنار بزرگترین نعمت هایمان می گذریم و گیر می دهیم به آنچه نداریم و می گوییم چه بدبختیم. خوش به حال فلان کس که فلان چیزها را دارد. اگرچه از بعد ازدواج دیگر حسرت زندگی دیگران را نخوردم (قبل از آن هم بیشتر از تنها ماندن میترسیدم تا حسرت بخورم) اما بوده چیزهایی که دلم خواسته داشته باشم.  روزهای زیادی از درد دوری غصه خوردم و از ساعتهای طولانی تنها ماندن گلایه کردم. 

اما حالا که دهانم به قدری درناک است که سخن گفتن سخت ترین کار دنیا شده و خوردن آشامیدن دردناکترین فعل جهان؛ تنها به یک چیز می اندیشم. اینکه چطور به آن درجه از عرفان برسیم که بزرگترین نعمت زندگیمان(هستی و سلامتی) را روی چشمهایمان بگذاریم و از هر چیز کوچک و بزرگی ناله نکنیم. 

به هر سختی که هست آبجوش عسل را می نوشم و با هر قُلُپ آن دردی در وجودم می پیچد و ته دلم می گویم خدایا سپاس. با خودم می اندیشم که همه چیز برای خوردن هست اما درد مانع از خوردن و نوشیدن است. همه چیز هست برای آسایش اما درد و بیماری مانع از آسایش است. همه چیز هست که لذت ببری اما تنها چیزی که در درونم خودنمایی می کند درد است.

زمانهای بیماری اولین جمله ای که به ذهنم می رسد اینست که خدایا شکر که دردم شناخته شده، گذرا و قابل درمان است.

با همین درد ساده، از کار و زندگی می افتیم. نه توان خانه تکانی هست، نه امورات روزانه. حتی پختن یک سوپ مناسب این احوال آنقدر طاقت فرسا به نظر میرسد که بیخیالش می شوی.

راستی چرا سلامتی را اینقدر بدیهی فرض می کنیم و نهایت لذت را از بودنش نمی بریم؟

نظرات 5 + ارسال نظر
فرزانه شنبه 11 اسفند 1397 ساعت 08:53 http://khaterateroozane4579.blogfa.com

واقعا همینطوره. من یه مدت که همش از این بیماری ویروسی ها گرفتم توی زمستون فقط آرزوم سلامتی بود. میگفتم خدایا یعنی میشه دوباره من یه روز را بی درد و ضعف سپری کنم؟؟ اون موقع تازه آدم میفهمه که سلامتی تاجیست بر سر بنده های سالم که فقط آدم های بیمار اون تاج را میبینن

دقیقا
خدا رو شکر که گاهی یادآوری میشه بهمون

نل پنج‌شنبه 9 اسفند 1397 ساعت 23:09

نشاسته با آب گرم قاطی کن و دهانتو شستشو بده.
خیلی بهتر میشه:-)
و گام بعدی اگر بهتر نشد
جوش شیرین هست.

ولی اول چندبار‌با نشاسته و اب ولرم
بعد اب ولرم و نمک

بهتر میشه:-)

بهترم نل عزیز
ممنونم ازت

ویرگول پنج‌شنبه 9 اسفند 1397 ساعت 22:47 http://haroz.mihanblog.com

الهی بگردم
کاش پیشت بودم یکم دخترک رو نگه می داشتم استراحت کنی.
واقعا سلامتی در گرانیست. من پارسال دندونم درد می کرد یه شش ماهی عذاب کشیدممممممم. واقعا وقتی آدم حالش خوبه اصلا حالیش نیست.

مرسی عزیزم
محبت داری
به طرز معجزه آسایی با دو وعده کپسول و مترونیدازول دردا تمام شد و ورمش خوابید


الهی چه دردی کشیدی

قلب من بدون نقاب پنج‌شنبه 9 اسفند 1397 ساعت 18:46 http://daroneman.blog.ir

حالت رو می فهمم چون تجربه کردم چند وقت پیش

هر چیزی که نباشه تازه یادمون می افته که نیست وای چقدر با ارزش بوده

امیدوارم دردت کمتر بشه
مواظب خودت باش

خیلی سخته واقعا
ولی شکر خدا داروها زود اثر کرد
خوبم الان دوستم

رها پنج‌شنبه 9 اسفند 1397 ساعت 14:16

سلام
من همون رها هستم که در کامنت دادن تنبلم
نوع نگاهتون رو دوس دارم خیلی لذت میبرم از خوندن تفکرات هیجان انگیزتون خیلی خیلی
ممنونم ازینکه میتونم ازتون یاد بگیرم
البته تا حدودی کمال گرایی تون رو درک میکنم خودم هم ازش بی نصیب نیستم و این کمال گرایی گاهی خیلی کارای ساده رو برام خیلی سخت میکنه
ایستادن و نگاه کردن به لحظه ای که توش هستیم و نعمتهایی که داریم و میتونیم ازش لذت ببریم همیشه میتونه حالمون رو عالی کنه حتی اگه عالی هم نه ولی میتونه بهترش کنه
براتون یه دنیا حال خوب و شادی میخام
چه طولانی و پراکنده نوشتم امیدوارم خیلی گیج کننده نباشه

سلام رها جان
عوضش تو یک کامنت یه عالم انرژی از خودت بجا گذلشتی
حالا کدوم بخش تفکراتم هیجان انگیزه؟
منم برای شما حال خوب و یک عالم شادی إرزو می کنم
سبز باشی و پایدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد